amphivasal
آمفیواسال به ساختار خاصی در گیاهان اشاره دارد که به توزیع مواد مغذی کمک میکند.
amphivorous
آمفیوروس به موجوداتی اشاره دارد که قادر به تغذیه از هر دو نوع مواد غذایی گیاهی و جانوری هستند.
amphizoidae
آمفیزوییدها به گروهی از بیمهرگان دریایی اطلاق میشود که ویژگیهای خاصی دارند.
amphodarch
آمفودارچ، اصطلاح علمی برای توصیف ویژگیهای ساختاری در زیستشناسی.
amphodelite
آمفودلیت، نوعی کانی که در بعضی سنگهای آذرین پیدا میشود.
amphodiplopia
آمفودوپلوپی، شرایطی که در آن فرد تصاویر دوتایی میبیند و بینایی او تحت تأثیر قرار میگیرد.
amphogeny
آمفوجنی، به توسعه و منشأ برخی موجودات زنده اشاره دارد.
amphogenic
آمفوجنیک، به گونههایی گفته میشود که توانایی زندگی در محیطهای مختلف را دارند.
amphogenous
آمفوجنوس به گونههایی گفته میشود که قابلیت زنده ماندن در شرایط مختلف را دارند.
ampholyte
آمفولیت به مادهای اطلاق میشود که هم ویژگیهای اسیدی و هم بازی داشته باشد.
ampholytic
توصیف مواد یا ترکیباتی که میتوانند به عنوان اسید و باز عمل کنند.
amphopeptone
نوعی پروتئین هیدرولیز شده که در کشت باکتریها به کار میرود.
amphophil
مادهای که به هر دو نوع مولکولهای قطبی و ناپولار جذب میشود.
amphophile
مولکولی که به هر دو نوع محیط قطبی و ناپولار علاقه دارد.
amphophilic
ترکیباتی که به هر دو نوع محیط قطبی و ناپولار جذب میشوند و در علم شیمی و داروسازی مهم هستند.
amphophilous
آمفوفیلو، به گیاهان یا جانورانی اطلاق میشود که میتوانند در محیطهای مرطوب و خشک زندگی کنند.
amphoral
آمفوری، به الگو یا شکلی اشاره دارد که شبیه به گلدانهای بزرگ و گرد است، معمولاً در تاریخ به کار رفته است.
amphore
آمفوره، یک نوع ظرف بزرگ و باریک است که در زمانهای قدیم برای نگهداری مایعات و غلات به کار میرفته.
amphorette
آمفوره کوچک، به ظرفی کوچکتر از آمفوره اشاره دارد که برای ذخیرهسازی مقادیر کم به کار میرود.
amphoric
آمفوری، به شکلی که شبیه به آمفوره باشد اشاره دارد.
amphoricity
آمفوریتی، به ویژگیها و خصوصیات مرتبط با ظرف آمفوره اشاره دارد.
amphoriloquy
گفتگوی آمفوری، به معنای گفتگو یا زبان مرتبط با آمفور یا ظرف قدیمی، در متون تاریخی و فرهنگی استفاده میشود.
amphoriskoi
آمفوریسکویی، به ظروف کوچکی از خاک رس گفته میشود که معمولاً برای نگهداری مایعات در زمانهای قدیم استفاده میشد.
amphoriskos
آمفوریسکوس، ظرفی از سفال که معمولاً به عنوان نوعی آمفور کوچک معلوم میشود که برای نگهداری استفاده میشود.
amphorophony
آمفوروفونی، به جنبههای صوتی و آوایی مرتبط با آمفورها و فرهنگی که از آنها استفاده میکردند، اشاره دارد.
amphorous
آمفوری، به مواد یا موادی اشاره دارد که شبیه به آمفور هستند.
amphotericin
آمفوتریسین، دارویی است که به عنوان درمان عفونت های قارچی در پزشکی استفاده میشود.
amphrysian
آمفریسیان به معنی مرتبط با ناحیهای است که به خاطر زیباییهای طبیعی و جانوریاش شناخته میشود.
ampyces
آمپیسها نام یک گروه از موجودات دریایی هستند که در تحقیقات زیستشناسی به کار میروند.
ampitheater
آمفیتئاتر به یک ساختار بزرگ گرد است که برای نمایشها و اجراهای زنده طراحی شده است.
ampyx
آمپیکس به پایگاه فسیلی اطلاق میشود که در مقالههای باستانشناسی یافت میشود.
ampyxes
آمپیکسها به مجموعهای از فسیلها گفته میشود که در مطالعات باستانشناسی بررسی میشوند.
amplect
آمپلت به عملی گفته میشود که در آن دو یا چند ایده یا سیاست ترکیب میشوند.
amplectant
آملکتنت به اتصال یا پیوستن به یکدیگر اشاره دارد، بهویژه در مورد گیاهان یا حیوانات.
ampleness
فراخی یا اندازه بزرگ، بهخصوص در زمینه فضای فیزیکی.
amplex
ساختار یا ویژگیهایی که به ایجاد پیوستگی یا در برگیری اشاره دارد.
amplexation
عمل در هم پیوستن یا اتصال نزدیک دو یا چند چیز.
amplexicaudate
واژهای که به دوزیستانی اطلاق میشود که خاصیت دمدرهمتنیده یا پیوسته دارند.
amplexicaul
به ویژگیهایی اشاره دارد که در آن برگها به دور ساقه گیاه میپیچند.
amplexicauline
در علم گیاهشناسی، به برگهایی اطلاق میشود که بهطور کامل دور ساقه را احاطه کردهاند.