awingly
به معنای نگاهی که با شگفتی یا حیرت همراه است.
awink
به معنای چشمک زدن یا علامت دادن با چشمان.
awiwi
به معنای یک حالت یا رفتار خوشحال و شاد.
awkly
به معنای رفتاری غیرطبیعی یا ناراحت‌کننده.
awkwarder
به معنای بیشتر ناراحت‌کننده یا غیرطبیعی.
awkwardest
به معنای ناراحت‌کننده‌ترین یا غیرطبیعی‌ترین.
awkwardish
ناهموار، نه کاملاً بی‌نقص، به حالت ناپسند یا غیرطبیعی اشاره دارد.
awless
بدون نقص، بی‌عیب و نقص.
awlessness
عدم نظم، ناامنی یا فقدان قانون.
awlwort
نوعی گیاه که معمولاً در مناطق مرطوب رشد می‌کند.
awlworts
جمع آلوارت، گیاهانی که معمولاً در مناطق مرطوب رشد می‌کنند.
awm
هوا یا فضایی که احساس راحتی و آرامش به وجود می‌آورد.
awmbrie
اومبری، فضایی برای ذخیره‌ی مواد غذایی و وسایل مربوط به آشپزی که معمولاً به صورت کمد یا قفسه طراحی می‌شود.
awmous
آوموز، نوعی پنیر با طعم خاص و متمایز که معمولاً در غذاهای خاص به کار می‌رود.
awned
آغشته، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای خوشه یا دندانه هستند و مشخصه‌ی خاصی دارند.
awner
آونر، ابزاری در کشاورزی که برای بهینه‌سازی رشد محصولات و کشش استفاده می‌شود.
awny
آغشته، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای ساختار و بافت خاصی هستند که معمولاً از آن‌ها به عنوان عاملی برای مقاومت یاد می‌شود.
awninged
آغشته، به ساختارهای بیرونی که سایه را فراهم می‌کنند و معمولاً از پارچه یا مواد دیگر ساخته می‌شوند، اشاره دارد.
awnless
بدون آون، اصطلاحی در مورد گیاهان و دانه‌ها که نشان می‌دهد در مورد ساقه یا دانه، ساختار آون وجود ندارد.
awnlike
شبیه آون، اشاره به ساختارهایی که در ظاهر یا کاربرد، همانند آون‌ها هستند.
awols
AWOL، مخفف واژه‌ی 'غیبت بدون اجازه'، برای توصیف وضعیت افرادی که به طور غیر مجاز از حضور در محل کار یا خدمت غایب هستند.
awonder
حیرت و شگفتی، احساس شگفتی و تعجب نسبت به چیزی که زیبا یا خارق‌العاده است.
awork
اثر هنری، کار یا خلق هنری که توسط یک هنرمند یا سازنده ایجاد شده است.
aworry
نگرانی، احساس دلواپسی و اضطراب درباره یک موضوع یا وضعیت خاص.
aworth
در زبان فارسی، 'ارزش' به معنای مقدار یا اهمیتی است که چیزی دارد.
awreak
در زبان فارسی، 'وارد کردن آسیب' به معنای ایجاد آسیب یا ضرر به چیزی است.
awreck
در زبان فارسی، 'نابود کردن' به معنای از بین بردن چیزی به طور کامل است.
awrist
در زبان فارسی، 'مچ دست' به ناحیه‌ای از بدن اطلاق می‌شود که بین دست و ساعد قرار دارد.
awrong
در زبان فارسی، 'اشتباه' به معنای نارسایی یا نقص در انجام یک عمل است.
awshar
در زبان فارسی، 'تیز' به معنای قابلیت برش یا نفوذ به عناصر دیگر است.
awunctive
آوونکو، شکلی از زبان است که نشان‌دهنده آرزو یا خواسته‌ای می‌باشد.
axal
آکزال، اصطلاحی برای یک سیستم یا تکنولوژی مدیریتی است.
axanthopsia
آکسانتوپسی، یک اختلال بینایی است که در آن رنگ زرد دیده نمی‌شود.
axbreaker
آکشکن، ابزاری برای شکستن چوب یا کنده می‌باشد.
axebreaker
آچبرکر، ابزاری برای شکستن یا شکست چوب و کنده‌های بزرگ است.
axemaster
آچمسترا، شخصی است که در استفاده از چوب مهارت بالایی دارد.
axenically
آکسانیک به معنای رشد یا زندگی در شرایط کاملاً خالص و بدون آلودگی با دیگر میکروارگانیسم ها است.
axer
آکسر به شخصی اطلاق می‌شود که از تبر برای برش و کار با چوب استفاده می‌کند.
axerophthol
آکسرُفُتول یک ترکیب شیمیایی است که به عنوان ویتامین A در داروها و مکمل‌ها استفاده می‌شود.
axers
آکسرها به افرادی اطلاق می‌شود که به گروهی از افرادی که از تبر برای کار با چوب استفاده می‌کنند، اشاره دارد.