beadeye
نوعی ماهی که معمولاً دارای الگوهای منحصر به فرد است.
beadeyes
جمع بیدآی، به انواع مختلف این ماهی اشاره دارد.
beader
بیدارکننده به کسی اطلاق میشود که در ساخت جواهرات یا دکوریهای بافته شده با مهرهها تخصص دارد.
beadflush
بیادفلاشی به تکنیک خاصی اطلاق میشود که در آن مهرهها به صورت تخت یا هموار در اثر هنری استفاده میشوند.
beadhouse
خانه مهرهفروشی مکانی است که در آن انواع مختلف مهرهها برای جواهرسازی و هنرهای دستی فروخته میشوند.
beadhouses
خانههای مهرهفروشی به مکانهایی اطلاق میشود که انواع مهرهها را میفروشند و میتوانند شامل چندین شعبه باشند.
beadily
به معنای رفتار یا گفتاری است که با دقت و تأمل همراه باشد.
beadiness
ویژگی یا حالت مهرهای بودن یک سطح یا شیء را توصیف میکند.
beadings
مرواریدها، اجزای تزئینی کوچک که معمولاً از مواد مختلف ساخته میشوند و برای تزئین لباس، جواهرات و هنرهای دستی به کار میروند.
beadledom
مقام بیادل، به وضعیت یا مقام افرادی اطلاق میشود که در زمینه مذهبی یا اجتماعی نقش نظارتی دارند.
beadlehood
مقام بیادلیستی، حالتی است که فرد در آن بهعنوان بیادل خدمت میکند و شامل مسئولیتهای خاصی میباشد.
beadleism
بیادلگرایی، نظریه یا باور به اهمیت و تأثیر نقشهای بیادل در ساختار اجتماعی و مذهبی.
beadlery
مرواریدسازی، هنر یا فرایند خلق و طراحی با استفاده از مرواریدها و مواد تزئینی.
beadleship
مقام بیادل، موقعیتی از اختیار و مسئولیت که به فرد در نقش بیادل تخصیص داده میشود.
beadlet
beadlet، یک گوی کوچک که معمولاً برای کارهای دستی استفاده میشود.
beadlike
beadlike، به معنای شبیه به گوی، برای توصیف اشیاء با شکل گرد کوچک استفاده میشود.
beadman
beadman، به فردی اطلاق میشود که گویها را میفروشد.
beadmen
beadmen، جمع فروشنده گوی، به مردانی اطلاق میشود که به فروش گویها مشغولند.
beadroll
beadroll، لیستی از نامها یا افرادی که در یک مراسم خاص حضور دارند.
beadrolls
beadrolls، جمع beadroll، به لیستهای نامی اشاره دارد که معمولاً در مراسمها یا رویدادهای خاص استفاده میشود.
beadrow
ردیف یا سطر مرواریدها که به صورت منظم چیده شده باشد.
beadswoman
زنی که مروارید فروش است یا در زمینه ساخت جواهرات با مروارید فعالیت میکند.
beadswomen
زنان که در زمینه فروش مروارید یا دستسازی جواهرات فعالیت میکنند.
beadworks
کارهای هنری ساخته شده با مرواریدها.
beaked
مربوط به یا دارای منقار، به ویژه در مورد پرندگان.
beakerful
مقدار مایعی که در یک لیوان آزمایشگاهی قرار میگیرد.
beakerman
بیکرمن، شخصی که مهارت خاصی در تراشیدن یا کار کردن با چوب دارد و معمولاً آثار هنری تولید میکند.
beakermen
بیکرمنها، جمع کلمه بیکرمن، افرادی هستند که در کار با چوب تخصص دارند و معمولاً آثاری هنری تولید میکنند.
beakful
کلمهای که به مقدار غذایی که در منقار میگنجد اشاره دارد، معمولاً برای توصیف پرندگان استفاده میشود.
beakier
صفتی که به ویژگیهای نوک پرندهها اشاره دارد، به خاصیت یا ظاهر نوکی پرنده اشاره میکند.
beakiest
صفتی که به بیشترین حد نوکدار بودن در پرندگان اشاره دارد.
beakiron
ابزاری که به کمک آن میتوان اطلاعات بیشتری درباره پرندگان و ویژگیهای آنها کسب کرد.
beakless
بدون نوک، به حالتی اطلاق میشود که موجودی یا شیء فاقد نوک باشد.
beaklike
شبیه به نوک، به ویژگی یا شکلی اطلاق میشود که شباهت به نوک دارد.
beal
کنار گذاشتن یا از یاد بردن، در مواردی به معنای شروع دوباره است.
beala
مسیر یا راهی در مناطق روستایی ایرلند، معمولاً به منظور عبور و مرور کشاورزان.
beallach
گذرگاه کوهستانی، به ویژه در اسکاتلند، که برای عبور و مرور استفاده میشود.
bealtared
جشنی قدیمی که در آغاز بهار برگزار میشود و معمولاً با روشن کردن آتش همراه است.
bealtine
بیلتین، جشن بهاری در فرهنگهای مختلف است که معمولاً برای بزرگداشت طبیعت و تجدید حیات برگزار میشود.