absence of mind
غیبت ذهنی به حالتی گفته میشود که فرد در تفکر غایب است و توجه کافی ندارد.
absentee ballot
برگهای که برای افرادی که نمیتوانند در روز انتخابات در محل رأیگیری حاضر باشند، ارسال میشود تا بتوانند رأی دهند.
absentee landlord
مالکی که به طور منظم از ملکی که دارد بازدید نمیکند یا در آنجا زندگی نمیکند.
absently
به صورت غیابی، وقتی که فرد توجه کافی ندارد و در فکر چیز دیگری است.
absent-minded
حواسپرت، شخصی که در تفکر و تمرکز مشکل دارد و اغلب جزئیات را فراموش میکند.
absinthe
نوعی نوشیدنی الکلی سبزرنگ که از گیاهان مختلف از جمله گیاه انیسون تهیه میشود و به خاطر خواص توهمزای آن مشهور است.
absit omen
عبارت لاتین به معنی 'امیدوارم این نشانه نباشد' که برای نادیده گرفتن شانسهای بد استفاده میشود.
abso-bloody-lutely
عبارت غیررسمی و تأکیدی برای بیان قبول قطعی، به معنای 'کاملاً، به شدت' است.
absolute advantage
مزیتی که یک کشور یا شرکت در تولید یک کالا یا خدمات نسبت به دیگران دارد.
absolute alcohol
الکل مطلق، نوعی اتانول خالص است که بدون هیچگونه آبی است و معمولاً در آزمایشگاهها و فرآیندهای علمی استفاده میشود.
absolute magnitude
مقدار مطلق، مقیاسی است که در آن روشنایی واقعی یک ستاره یا جسم آسمانی در فاصلهای استاندارد اندازهگیری میشود.
absolute majority
اکثریت مطلق، به معنی کسب بیش از نیمی از آرا برای اتخاذ تصمیم یا تصویب قانونی است.
absolute music
موسیقی مطلق، نوعی از موسیقی است که به داستانها یا تصاویر خارجی وابسته نیست و فقط بر روی صداها و شکلهای موسیقایی تمرکز دارد.
absolute pitch
گام مطلق، توانایی شناسایی و تولید نتهای موسیقی بهطور دقیق و بدون هیچ مرجعی از صداها است.
absolute title
عنوان مطلق به معنای عدم وجود محدودیت یا شرط خاص برای یک دارایی یا اثر است.
absolute unit
واحد مطلق به واحدی اشاره دارد که مستقل از شرایط اولیه یا سیستمی خاص باشد.
absolute value
مقدار مطلق یک عدد، فاصله آن عدد از صفر در محور عددی است، بدون در نظر گرفتن علامت.
absolute zero
صفر مطلق دما را به عنوان نقطهای تعریف میکند که هیچ حرکتی در مواد وجود ندارد، برابر با -273.15 درجه سلسیوس.
absolutize
مطلق کردن، به معنای قرار دادن یک چیز در سطحی بالا و نادیده گرفتن تنوع و پیچیدگی آن.
absolve
تبرئه کردن، به معنای آزاد کردن کسی از مسئولیت یا گناه.
absorbance
جذب نور توسط یک ماده در طیف خاص، بهویژه در شیمی و فیزیک.
absorbed dose
مقدار انرژی تابش جذبشده در یک ماده یا بافت، که در پزشکی و پرتوشناسی اهمیت دارد.
absorbent
جذبکننده، به معنای مادهای که توانایی جذب مایعات یا گازها را دارد.
absorbent cotton
پنبهای که توانایی جذب مایعات را دارد و در پزشکی یا آرایشگری استفاده میشود.
absorbing
دارای کشش و جاذبه، سبب جلب توجه و جذب احساسات افراد میشود.
absorptiometer
دستگاهی برای اندازهگیری میزان جذب نور یا تابش در مواد مختلف.
absorption
فرایند گرفتن یا جذب مواد یا انرژی بهخصوص در مورد مواد غذایی یا صدا.
absorption costing
روش حسابداری که شامل همه هزینههای تولید، از جمله هزینههای ثابت و متغیر، میباشد.
absorption spectrum
طیف جذب، مجموعهای از طول موجهای نوری است که یک ماده خاص توانایی جذب آنها را دارد.
absorptivity
جذبپذیری، ویژگی یک ماده برای جذب نور یا حرارت.
abstemious
متعادل، صرفهجو، شامل خوردن یا مصرف کمتر از حد معمول.
abstention
پرهیز از رأیگیری یا شرکت در یک عمل مشخص.
abstinence
پرهیز، خودداری از انجام عملی خاص، بهویژه در موضوعاتی مانند خوردن، نوشیدن یا تنباکو.
abstracted
حالت متمرکز نشدن بر Surroundings یا فعالیتهای عمده.
abstractionism
به رویکردی در هنر اشاره دارد که بر انتزاع و کیفیتهای غیرمستقیم تأکید میکند.