extemporizer
بی‌توجه‌گو، کسی که قادر است به طور بدون برنامه صحبت کند یا اقدام کند.
extendability
قابلیت گسترش، توانایی افزایش یا توسعه چیزی.
extendedly
به طور مفصل، به صورت گسترده.
extendedness
گستردگی، اندازه یا دامنه چیزی.
extendibility
قابلیت افزایش یا گسترش چیزی بدون آسیب دیدن.
extendlessness
عدم وجود حد یا مرز.
extense
طول یا وسعت چیزی.
extensibleness
قابلیت گسترش یا انبساط.
extensimeter
ابزاری برای اندازه‌گیری مقدار انبساط در مواد.
extensional
مرتبط با انبساط یا کشش.
extensionalism
اکستنسالیسم، یک روش فلسفی که بر جنبه‌های قابل مشاهده و قابل اندازه‌گیری اشیاء تأکید می‌کند.
extensionality
اصل اکستنسونالیته، قاعده‌ای در نظریه مجموعه‌ها که بیان می‌کند دو مجموعه اگر اعضای یکسانی داشته باشند برابرند.
extensionally
به‌طور اکستنشنالی، به معنای توصیف یا ارتباط با موارد مشابه و قابل مشاهده است.
extensionist
اکستنسنیست، فردی که بر اهمیت بستر و زمینه در درک معانی تأکید می‌کند.
extensionless
بدون اکستنشنت، مفهومی که فاقد ویژگی‌های قابل اندازه‌گیری یا قابل تعریف است.
extensity
گستردگی، دامنه یا مقیاس یک ایده یا پدیده.
extensiveness
وسعت، به معنای اندازه، دامنه یا مقدار چیزی است که در یک محدوده خاص وجود دارد.
extensivity
گستردگی، به معنای کیفیت یا حالت داشتن دامنه وسیع یا وسیع بودن می‌باشد.
extensory
اتساعی، به کیفیت یا ویژگی‌های گسترش و وسعت اشاره دارد.
extensum
اتساع، به معنای مقدار یا اندازه یک شیء یا مفهوم است.
extensure
وسعت، به ویژگی‌هایی اشاره دارد که بیانگر سطح یا اندازه یک ماده است.
extentions
توسعه‌ها، به معنای اضافه کردن یا گسترش دادن ویژگی‌ها و عملکردها است.
extenuatingly
به شیوه‌ای که موجب تخفیف یا توجیه شرایط می‌شود، به ویژه در مورد رفتار یا اقدامات فرد.
extenuation
عمل یا فرآیند توجیه کردن یا تخفیف مجازات یا مسئولیت.
extenuations
جمع توجیهات، مواردی که می‌توانند شدت یک رفتار را کاهش دهند.
extenuative
دارای ویژگی‌هایی که شدت یا جدیت یک مسئله را کاهش می‌دهد.
extenuator
شخصی که شرایط یا اقداماتی را توجیه می‌کند.
extenuatory
که به توجیه یا تخفیف وضعیت یا عمل کمک می‌کند.
exter
خارجی، بخش یا سطح بیرونی یک شی یا مکان.
exteriorate
بیرون آوردن یا بیان چیزی، به ویژه احساسات یا افکار.
exterioration
فرآیند بیرون آوردن یا بیان افکار و احساسات.
exteriorisation
عملی که در آن یک ایده یا مفهوم به صورت خارجی بیان می‌شود.
exteriority
ویژگی‌هایی که به بخش یا سطح بیرونی یک چیز مربوط می‌شود.
exteriorization
عملی که در آن احساسات یا افکار به صورت خارجی بیان می‌شوند.
exteriorly
از نظر ظاهر و نمای خارجی، به طوری که به شکل و رنگ و ویژگی‌های بیرونی اشاره دارد.
exteriorness
ماهیت و ویژگی‌های ظاهری و نمای خارجی چیزی.
exterminable
قابل نابودی و ریشه‌کن کردن، به طوری که امکان از بین بردن چیزی وجود داشته باشد.
exterminative
نابود کننده، به طوری که توانایی از بین بردن یک چیز خاص را دارد.
exterminator
شخصی که به نابودی آفات و موجودات موذی می‌پردازد.
exterminatory
نابودگر، به طور خاص اشاره به اقداماتی که برای ریشه‌کن کردن آفات به کار می‌روند.