fascioloid
فاسیولید، به ساختارهایی گفته میشود که به فاسیولا شباهت دارند و در مطالعات بیولوژیکی مورد توجه قرار میگیرند.
fascioplasty
فاسیولوپلاستی، عملی جراحی برای بازسازی و تعمیر بافتهای همبند و فاسیا.
fasciotomy
فاسیوتومی، عملی جراحی برای ایجاد شکاف در فاسیا به منظور کاهش فشار و تسهیل جریان خون.
fascism
فاشیسم، یک ایدئولوژی سیاسی است که بر تمرکز قدرت و سرکوب آزادیهای فردی تأکید دارد.
fascisms
فاشیسمها، سیستمهای سیاسی هستند که در آنها دولت قدرتمند به شکل خودکامه و غیر دموکراتیک اداره میشود و بر آزادیهای فردی محدودیت میگذارد.
fascist
فاشیست به فردی اطلاق میشود که به اصول و ایدههای فاشیستی متعهد است و بر قدرت دولت و تبعیت از آن تأکید میکند.
fascista
فاشیستا به فردی گفته میشود که به ایدئولوژی فاشیسم اعتقاد دارد و معمولاً به عضویت حزب فاشیست درآمده است.
fascisti
فاشیستیها به گروههایی اطلاق میشود که به ایدئولوژی فاشیسم اعتقاد دارند و معمولاً در جنبشهای فاشیستی شرکت دارند.
fascistically
به روشی اشاره دارد که در آن رفتاری استبدادی و سرکوبگرانه مشابه فاشیسم اتخاذ میشود.
fascisticization
فاشیستیسازی به فرآیند تبدیل هر سیستم یا عملی به شکل و روش فاشیستی اطلاق میشود.
fascisticize
فاشیستی کردن به معنای تغییر یا دستکاری یک سیستم یا سازمان به سمت ایدئولوژی فاشیستی است.
fascistization
فاشیستیشدن، روند تغییر یک جامعه یا کشور به سمت اصول و ایدئولوژیهای فاشیستی است.
fascistize
فاشیستی کردن به معنای تبدیل یک وضعیت یا بحث به سمت افکار و ایدئولوژیهای فاشیستی است.
fascists
فاشیستها به افرادی اطلاق میشود که طرفدار ایدئولوژی فاشیستی هستند و خواهان تداوم قدرت و سلطه خود در سیاست هستند.
fasels
فاسلها به افرادی اطلاق میشود که به هنجارها و اصول اجتماعی توجه نمیکنند و باعث ناآرامی در جامعه میشوند.
fasher
فاشر به فردی اطلاق میشود که از قدرت یا نفوذ خود برای نادیده گرفتن نظرات دیگران استفاده میکند.
fashery
فَشری به معنای وسایل و لباسهای مدرن و شیک است که در دنیای مد به کار میرود.
fasherie
فَشری به عنوان یک سبک یا سطح خاص در مد تعریف میشود که نشاندهنده اصول زیباییشناسی است.
fashionability
مد بودن به معنای توانایی یا ویژگی سازگاری با شیوههای مد است.
fashionableness
مد بودن ویژگی یا کیفیتی است که به فرد یا شیء اعتبار میدهد.
fashional
فَشِنال به معنای مرتبط با مد و لباس است.
fashionative
فَشِناتیو به ویژگیهایی اطلاق میشود که نشاندهنده خلاقیت در مد هستند.
fashioner
طراح مد، فردی که در صنعت مد به طراحی و ایجاد لباسها و لباسهای مرتبط میپردازد.
fashioners
جمع طراحان مد، افرادی که در زمینه طراحی لباس و اکسسوری فعالیت میکنند.
fashionist
طراح مد، فردی بهروز در مسایل مد و استایل که معمولاً در صنعت مد شناخته میشود.
fashionize
به مد روز درآوردن، فرایند تبدیل کردن عناصری سنتی به سبکهای مدرن و روز.
fashionless
بدون مد، توصیفکنندۀ لباسی که با روندهای روز مد همخوانی ندارد.
fashionmonger
تاجر مد، فردی که در صنعت مد فعالیت دارد و خطراتی جدید ارائه میدهد.
fashionmonging
مدگرایی، به معنای علاقه و فعالیت در دنبال کردن و پوشیدن جدیدترین مدها و روندهای پوشش است.
fashious
فشئوس، به معنای داشتن طرز رفتار یا گفتاری خاص و جالب است که توجه دیگران را جلب میکند.
fashiousness
فشئوس بودن، به معنای خاص و جالب بودن در سبک و رفتار است که میتواند تأثیری مثبت بر روی روابط اجتماعی بگذارد.
fasibitikite
فاسیبیتیکیت، به معنای جذابیت و خاص بودن در شکل و رنگ است.
fasinite
فاسینیت، به معنای چگونگی بروز یک سبک یا فرهنگ خاص است.
fasnacht
فاسناخت، جشنی است که عمدتاً در سوئیس و سایر کشورهای آلمانیزبان برگزار میشود و به مناسبت شروع فصل روزهداری بزرگ برگزار میشود.
fasola
فاسولا، اصطلاحی است در موسیقی که به نوت خاصی اشاره دارد، معمولاً به عنوان بخشی از یک مقیاس یا نتها در سرودهای آموزشی استفاده میشود.
fass
فاس، بشکهای سنتی برای نگهداری مایعات، معمولاً چوبی و بزرگ است.
fassaite
فاسایت، نوعی سنگ معدنی نادر است که معمولاً در سنگهای آتشفشانی و عوامل زمینشناسی خاص یافت میشود.
fassalite
فاسالیت، ماده معدنی مرتبط با شرایط دمایی بالا و بهطور خاص در مناطق آتشفشانی یافت میشود.
fastgoing
پرشتاب، به معنای حرکت یا پیشرفت سریع در زمینهای خاص است.
fasthold
محکم چسبیدن، به معنای گرفتن یا نگهداشتن چیزی با نیروی زیاد.