februation
فبریوئیشن به معنای وقوع یا اتفاق‌هایی است که در ماه فوریه رخ می‌دهند.
fec
فک به معنی مدفوع در زمینه پزشکی است.
fecalith
فکالیت به سنگی گفته می‌شود که از مدفوع تشکیل شده و می‌تواند باعث انسداد روده شود.
fecaloid
فکالوئید به مواد یا اشیایی اطلاق می‌شود که شباهت‌هایی به مدفوع دارند.
fecche
فکچه نوعی پارچه است که در صنایع نساجی استفاده می‌شود.
feceris
فکریس به متنی اشاره دارد که در زمینه‌های تاریخی کاربرد دارد.
fechnerian
فخرنی مربوط به نظریه اصلی فریدریش فخر که بر اساس آن ادراک انسانی به تغییرات در شدت محرک‌ها مرتبط است.
fecial
فسیال، مربوط به چهره یا ظاهر بصری انسان و بیان احساسات از طریق آن.
fecials
فسیال‌ها به بیان‌های صورت یا چهره اشاره دارد که احساسات را منتقل می‌کنند.
fecifork
فسیفورک به ابزاری اشاره دارد که ممکن است در هنر یا نمایش‌های خلاقانه مورد استفاده قرار گیرد.
fecit
فسیّت به معنای 'او ساخت' و معمولاً برای اشاره به خالق یک اثر هنری به کار می‌رود.
fecket
فکت به نوعی از هنر یا طرح اشاره دارد که با الگوهای پیچیده و رنگ‌های جذاب شناخته می‌شود.
feckful
پر توان، کسی که توانایی و قدرت ایجاد انگیزه و الهام بخشیدن به دیگران را دارد.
feckfully
به طور پرتوان، با عزم و قدرتی که موجب اعتماد به نفس می‌شود.
fecklessly
بی‌ملاحظه، بدون توجه به عواقب، به طور غیرمسئولانه.
fecklessness
بی‌مسئولیتی، عدم توجه به عواقب و ناتوانی در پیش‌بینی مسائل.
feckly
پر توان، به طرز مؤثر و پرشور.
feckulence
پر توان بودن، توانایی و تسلط در بیان نظرات.
fecula
فِکولا، نشاسته‌ای است که معمولاً از سیب‌زمینی یا گیاهان دیگر استخراج می‌شود و در پخت و پز مورد استفاده قرار می‌گیرد.
feculae
فِکولاها، جمع فِکولا هستند و به نشاسته‌های استخراج‌شده از گیاهان اشاره دارند.
feculence
فِکولنس به ماده‌ای کثیف و ناخالص دلالت دارد که معمولاً در آب یا غذا دیده می‌شود.
feculency
فِکولنس به ویژگی یا حالت کثیف و نامطلوب چیزی اشاره دارد.
fecundation
فِکونداسیون، فرآیند باروری تخمک توسط اسپرم یا گرده است.
fecundations
فِکونداسیون‌ها، جمع فِکونداسیون هستند و به فرآیندهای باروری تخمک‌ها توسط اسپرم‌ها اشاره دارند.
fecundative
به معنای بارور یا مثمر ثمر است، به خصوص در زمینه تولید یا خلاقیت.
fecundator
به معنی بارور کننده یا مولد است، به ویژه در زمینه‌ها و برنامه‌های خلاقانه.
fecundatory
به معنای بارور کننده یا خلاقیت زا است، به خصوص در زمینه‌های تولید و کشاورزی.
fecundify
به معنای بارور کردن، به ویژه در زمینه خاک یا ایده‌ها.
fecundities
به معنای باروری یا ثمرآوری است، به ویژه در زمینه‌های طبیعی.
fecundize
به معنای بارور کردن یا خلاقیت زا بودن، معمولاً در زمینه‌های علمی یا هنری.
fedayee
فدایی، فردی که جان خود را برای یک هدف یا ایده دینی، ملی یا سیاسی وقف می‌کند.
fedarie
فدریه، وسیله‌ای برای حمل و نقل که به کیفیت و ایمنی اهمیت می‌دهد.
feddan
فدان، واحد اندازه‌گیری مساحت معادل با ۴۰۱۶.۸۶ متر مربع.
feddans
فدان‌ها، واحدهای اندازه‌گیری مساحت در کشاورزی که معادل با ۴۰۱۶.۸۶ متر مربع هستند.
fedelini
فدلینی، نوعی پاستا که معمولاً نازک و بلند است.
fedellini
فدلینی، نوعی پاستا که معمولاً کمتر از فدلینی ضخامت دارد.
federalese
زبان رسمی و اداری که در متون دولتی و قانونی استفاده می‌شود و معمولاً شامل اصطلاحات تخصصی و رسمی است.
federalisation
فرایند تقسیم قدرت سیاسی بین دولت مرکزی و دولت‌های محلی یا منطقه‌ای.
federalistic
مربوط به سیستم‌ حکومتی فدرال که در آن قدرت بین دولت مرکزی و دولت‌های ایالتی تقسیم می‌شود.
federalization
فرآیند تبدیل یا اصلاح یک سیستم به نوعی که در آن دولت فدرال بر امور مختلف نظارت داشته باشد.