fervidness
کیفیت یا حالت داشتن احساسات شدید یا اشتیاق.
fervidor
دستگاهی برای گرم کردن مایعات یا مواد، معمولاً در زمینه‌های هنری یا صنعتی.
fervorless
بدون حرارت یا اشتیاق.
fervorlessness
حالت یا کیفیت عدم داشتن حرارت یا اشتیاق.
fervorous
دارای حرارت یا اشتیاق شدید.
fesapo
فزاپو، نوعی هنر یا روش خلاقانه است که ممکن است در فرهنگ‌های مختلف تفاوت داشته باشد.
fescenninity
فسانینی، کیفیت یا حالت جشن و سرور را توصیف می‌کند.
fesels
فیسلز، نوعی موجودات یا اشیاء هستند که در زیستگاه‌های طبیعی مختلف وجود دارند.
fessely
فسل، به معنای حرکت با سرعت و چابکی است.
fessewise
فیلس لزومی، به معنای توجه به جزئیات و استدلال منطقی است.
fessways
فیس‌وی، به معنای روش‌ها یا مسیرهایی برای انجام یک کار است.
fesswise
به معنای روشن و واضح، به ویژه در بیان هدف یا قصد.
festae
مناسبت‌هایی که به مناسبت‌های خاص یا جشن‌های سنتی اطلاق می‌شود.
festally
به طور جشنواره‌ای و شاداب، برای مراسم ها و جشن‌ها.
feste
جشنی به مناسبت یک رویداد یا زمان خاص.
festellae
مناسبت‌های کوچک و صمیمی، مانند جشن‌های دوستانه.
festerment
به معنای عفونت یا بدتر شدن حالتی است که به طور خاص به زخم‌ها یا آسیب‌ها مرتبط است.
festy
مربوط به جشنواره، شاد و پرنشاط، معمولاً به حال و هوای جشنواره‌ها اشاره دارد.
festilogy
پژوهش یا تأمل درباره جشنواره‌ها و مراسم مربوط به آن‌ها.
festilogies
جمع festilogy؛ مطالعه یا بحث در مورد جشنواره‌ها.
festin
جشنی بزرگ و مجلل، معمولاً با غذا و نوشیدنی فراوان.
festinance
مربوط به غذاهای جشن و مهمانی، به ویژه غذاهای با شکوه.
festinate
شتاب دادن یا به جلو بردن کاری، معمولاً برای دستیابی به هدف خاص.
festinated
فعل، به معنای سریعتر حرکت کردن یا انجام دادن چیزی.
festinately
قید، به معنای به طور سریع یا شتابزده.
festinating
فعل، به معنای داشتن حرکتی سریع یا فعال.
festination
اسم، به معنای عمل سریع و شتابان شدن.
festine
صفة، به معنای مرتبط با شتاب یا سریع.
festing
فعل، به معنای حرکت سریع یا انجام فعالیت با شتاب.
festino
فستینو، یک جشن یا جشن کوچک که معمولاً به عنوان یک مناسبت خاص برگزار می‌شود.
festivally
به طور جشنواره‌ای، به گونه‌ای که نشان‌دهنده مناسبت‌های شادی و جشن باشد.
festively
به طور جشنواره‌ای، به شیوه‌ای شاد و رنگارنگ که به روابط اجتماعی مربوط می‌شود.
festiveness
شادابی، احساس خوشحالی و جشن، به ویژه در یک رویداد یا مناسبت.
festivous
جشنواره‌ای، مربوط به جشن و شادی.
festology
فستولوژی، مطالعه یا بررسی جشن‌ها و رویدادهای جشنواره‌ای.
feston
فسبون، نوار یا حلقه‌ای تزئینی که معمولاً برای تزیین استفاده می‌شود.
festoonery
تزئینات فسبونی، اشیاء یا روش‌های تزئینی به شکل فسبون.
festooneries
جمع فسبون، به معنای گروهی از تزئینات فسبونی.
festoony
با صفت فسبونی توصیف می‌شود که به فضایی شاد و رنگارنگ اشاره دارد.
festshrifts
فسبشت، نوشته یا متن قدیمی که به طور خاص عرض می‌شود.