foveolas
فُوِوِلاس، جمع فُوِوِلا، که به بهبود وضوح دید کمک می‌کنند.
foveolate
فرو رفتگی یا حفرات کوچک و مدور در سطح یک جسم، مانند برگ یا پوست گیاه.
foveolated
دارای حفرات یا فرورفتگی‌های کوچک در سطح، رویه یا بافت؛ از ویژگی‌های برخی بافت‌ها یا اجسام.
foveole
حفره یا فرورفتگی کوچک، به ویژه در بافت‌های زیستی.
foveoles
جمع واژه فوئول، به حفرات کوچک و مدور در بافت‌های زیستی اشاره دارد.
foveolet
فزودنی به کلمه فوئول که به حفره‌های کوچک‌تر اشاره دارد.
foveolets
جمع واژه فوئول کوچک، به حفرات ریز و مدور در سطح برگ یا بدن گیاهان اشاره دارد.
fovilla
فویلا، نوعی گیاه کوچک که معمولاً در جنگل‌ها رشد می‌کند و می‌تواند ویژگی‌های خاصی داشته باشد.
fow
فعل شخم زدن، به معنای آماده کردن زمین برای کشت است.
fowage
فواژه، پوشش گیاهی که در اطراف آب‌ها یافت می‌شود.
fowells
فویل‌ها، مراکز مخلوطی از موجودات زنده که برای سیستم‌ اکوسیستم مفید هستند.
fowent
فوانت، جریانِ آب که برای اکوسیستم و ذخایر آبی حیاتی است.
fowk
فوک، به مردمی که در یک منطقه خاص زندگی می‌کنند و فرهنگ خاص خود را دارند اشاره دارد.
fowled
کثیف کردن، آلودگی ایجاد کردن.
fowler
شکارچی پرندگان، به ویژه پرندگان آبی.
fowlery
محل نگهداری و پرورش پرندگان.
fowlerite
نوعی سنگ یا کانی خاص که به نام فاولریت شناخته می‌شود.
fowlers
شکارچیان پرندگان، به ویژه در یک منطقه خاص.
fowlfoot
نوعی گیاه که به خاطر شکل برگ‌ها و خواصش شناخته شده است.
fowlings
پرنده‌های جوان، به ویژه جوجه‌ها یا پرندگان کوچک دیگر.
fowlpox
بیماری ویروسی که در مرغ‌ها و پرندگان دیگر شایع است.
fowlpoxes
نوع‌های مختلف بیماری فلوپاک که ممکن است بر مرغ‌ها تأثیر بگذارد.
foxbane
گیاهی سمی که به طور خاص برای برخی از حیوانات خطرناک است.
foxberry
نوعی توت شیرین که بر روی گیاه فاکس بری رشد می‌کند.
foxberries
همانگونه که به عنوان جمع فاکس بری اشاره می‌شود.
foxchop
فاکسچاپ، نوعی غذا که معمولاً از گوشت و چاشنی‌های خاص تهیه می‌شود.
foxer
فاکسر، فردی که در یک بازی یا رقابت خاص دارای مهارت بالاست.
foxery
فاکسری، یک سبک یا نوع خاص از هنری که ممکن است به موضوعات خاصی اشاره داشته باشد.
foxfeet
فاکس فیت، اشاره به طرح یا نوعی از طراحی در اشیاء مختلف دارد.
foxfinger
فاکس فینگر، نوعی اشاره یا حرکتی که با انگشت صورت می‌گیرد.
foxfires
فاکس فایر، اشاره به نورهای درخشان در شب دارد که در جنگل‌ها مشاهده می‌شود.
foxfish
ماهی فاکس، نوعی ماهی زیبا و رنگی که بیشتر در آب‌های گرم زندگی می‌کند.
foxfishes
ماهی‌های فاکس، چندین نوع از ماهی‌های زیبا و رنگی که در آب‌های گرم زندگی می‌کنند.
foxily
به صورت فاکس، یعنی با روشی فریبنده و نازاک.
foxiness
فاکس بودن، ویژگی فریبندگی و نازاکی که ممکن است در شخصیتی ظاهر شود.
foxinesses
اشکال و درجات مختلف فاکس بودن در افراد مختلف.
foxings
فاکسینگ، به‌کار بردن فرمول‌های فریب و بازی در نوشتار.
foxish
فاکسی، به معنای شبیه به روباه، به ویژگی‌های خاص روباه‌ها اشاره دارد.
foxite
فاکسیت، ماده‌ای معدنی با ویژگی‌های خاص.
foxly
فاکسلی، به معنای زیرکانه و با فریبندگی.