hazeled
حالت یا شرایطی که در آن چیزها به وضوح دیده نمیشوند، اغلب ناشی از وجود بخار یا گرد و غبار در هوا.
hazeless
وضعیتی که در آن هیچ مه یا عیبی وجود ندارد، نمایان و شفاف.
hazelhen
نوعی پرنده که معمولاً در زیستگاههای جنگلی زندگی میکند و به خاطر رنگ خاص و الگوی پرهایش شناخته میشود.
hazeline
نوعی نرمکننده یا مرطوبکننده که معمولاً برای پوستهای خشک استفاده میشود.
hazelly
به حالتی که شفافیت و وضوح کمی دارد و گویی با مه پوشیده شده است.
hazelwood
چوب درخت هازل که معمولاً برای مصنوعات چوبی و صنایع دستی استفاده میشود.
hazelwort
هازلورت، نوعی گیاه کوچک و چندساله است که معمولاً در نواحی مرطوب رشد میکند.
hazemeter
هازمتر، ابزاری است که برای اندازهگیری کیفیت هوا و سطوح آلایندهها استفاده میشود.
hazen
هیزن به معنای نرم کردن یا افکتگذاری بر روی چیزی بهصورت ملایم است.
hazily
بهطور مبهم و غیرشفاف، به شکلی که نمیتوان جزئیات را بهوضوح دید.
haziness
مبهم بودن، عدم وضوح در دید یا تصویر، که میتواند بهدلیل عواملی مثل مه یا غبار باشد.
hazinesses
انواع مختلف مبهم بودن، که میتواند به حالات و جلوههای مختلف اشاره کند.
hazings
آزار و اذیت، معمولاً در مورد اعمال سختگیرانه یا بیرحمانهای که به اعضای جدید گروهها یا سازمانها تحمیل میشود.
hazle
درخت یا درختچهای که میتواند میوههای فندق تولید کند.
haznadar
اصطلاحی که به مکانها یا نواحی خاص اشاره دارد، معمولاً با بار فرهنگی یا تاریخی.
hazzans
شخصی که در کنیسه یا مکانهای مذهبی نماز میخواند و رهبری میکند.
hazzanut
سبک خاصی از موسیقی مذهبی که در عبادت یهودی استفاده میشود.
hcb
اختصار برای عبارات خاص در علوم و صنایع، مانند شیمی.
hcl
HCL، یک ترکیب شیمیایی است که به عنوان یک اسید قوی شناخته میشود و در فرآیندهای صنعتی و آزمایشگاهی کاربرد دارد.
hconvert
hconvert یک اصطلاح است که به معنای تبدیل فرمتها در نرمافزارها و ابزارهای دیجیتال میباشد.
hdbk
hdbk به معنای کتابچه راهنما است که شامل دستورالعملها و اطلاعات مفید درباره یک موضوع خاص میباشد.
hdkf
hdkf یک روش خاص یا تکنیک است که معمولاً در تحلیل دادهها یا یادگیری ماشین استفاده میشود.
hdlc
HDLC یک پروتکل ارتباطی است که برای انتقال دادهها در شبکههای کامپیوتری استفاده میشود و قابلیت اطمینان را تضمین میکند.
hdqrs
hdqrs به عنوان اختصاری برای دفتر مرکزی یک سازمان یا شرکت به کار میرود.
hdwe
hdwe یک اصطلاح فنی است که به تجهیزات سختافزاری یا نرمافزاری مرتبط با یک پروژه اشاره دارد.
headachy
احساس حالت سردرد و ناراحتی در ناحیه سر.
headachier
شکلی مقایسهای از واژه ‘headachy’ به معنی احساس بیشتری از سردرد.
headachiest
شکل عالی از واژه ‘headachy’ به معنی احساس حادترین و بیشترین سردرد.
headbander
headbander به شخصی اطلاق میشود که دستبندهای سر را طراحی و میسازد.
headborough
headborough به شخصی گفته میشود که مسئولیت مدیریت محلی یا رهبری جامعه کوچک را بر عهده دارد.
headbox
هدباکس، جعبهای است که برای نگهداری وسایل و اشیاء بهکار میرود و معمولاً از مواد مقاوم ساخته میشود.
headcap
هدکپ، کلاهی است که معمولاً برای محافظت از سر و صورت در برابر خورشید یا شرایط دیگر پوشیده میشود.
headchair
هدچیر، صندلی اصلی یک اتاق که معمولاً برای رئیس جلسه یا مهمترین فرد در آنجا طراحی شده است.
headchute
هدشوت، سیستمی است که برای پایین آوردن افراد یا اشیاء بهطور ایمن در موارد اضطراری طراحی شده است.
headcloth
هدکلاچ، پارچهای است که بهعنوان پوشکی بر روی سر استفاده میشود و معمولاً در فرهنگهای مختلف مشاهده میشود.
headclothes
هدکلاس، پوشاکی است که بهخصوص بر روی سر پوشیده میشود و میتواند شامل کلاه و شال باشد.
headcloths
سربند، نوعی پارچه که به عنوان پوشش سر یا پیشانی استفاده میشود.
headender
سرپرست یا رهبری که در یک کار یا تیم وجود دارد.
headfast
پیوستگی یا محکم بودن در سر یک بشقاب یا بار.
headfish
نوعی ماهی با ویژگیهای مشخص که در آکواریومها دیده میشود.