icelidae
ایسلیده، خانواده‌ای از حشرات که در مناطق سرد زندگی می‌کنند.
icelike
شبیه یخ، به حالتی اشاره دارد که به وجود یخ یا ویژگی‌های آن نزدیک باشد.
icerya
ایسر، نوعی حشره مقیاس که به گیاهان آسیب می‌زند.
iceroot
ریشه یخ، گیاهی که در شرایط سرد رشد می‌کند.
iceskate
اسکیت روی یخ به معنای حرکت کردن روی یک سطح یخی با استفاده از یک جفت چکمه خاص به نام اسکیت است.
iceskated
شکل گذشته فعل 'iceskate' به معنای اینکه شخصی در گذشته بر روی یخ اسکیت کرده است.
iceskating
عمل اسکیت کردن روی یخ، شامل حرکات مختلف و تکنیک‌های اسکیت است.
icespar
به معنای تمرین یا دوجنگ در شرایط یخی، به ویژه در ورزش‌های رزمی.
icework
کار کردن با یخ، شامل خلق آثار هنری یا فنی با یخ است.
ich
کلمه‌ای در زبان آلمانی به معنی 'من'.
ichebu
ایچیبو، یک اصطلاح خاص که ممکن است در موارد خاص استفاده شود.
ichibu
ایچیبو، ممکن است به ابعاد خاصی در فرهنگ یا زبان اشاره داشته باشد.
ichneumia
ایکنومیا، طبقه‌ای از موجودات بیولوژیکی که در طبیعت وجود دارند.
ichneumoned
ایکنومونید، گونه‌ای از شکارچیان که در زنجیره غذایی اکوسیستم‌ها قرار دارد.
ichneumones
ایکنومونس، انواع مختلفی از موجودات که در زیستگاه‌های مختلف زندگی می‌کنند.
ichneumonid
ایکنومونید، خانواده‌ای از موجودات که نقش مهمی در اکوسیستم دارند.
ichneumonidae
ایکنومونیده‌ها خانواده‌ای از حشرات زنبورسان هستند که به خاطر تغذیه لاروهای خود از دیگر حشرات معروفند.
ichneumonidan
ایکنومونیدان به نوع خاصی از زنبورهای خانواده ایکنومونیده اشاره دارد.
ichneumonides
ایکنومونیده‌ها به زیرگروهی از خانواده ایکنومونیده اشاره دارند که ویژگی‌های خاصی دارند.
ichneumoniform
ایکنومون‌مانند به ویژگی‌هایی اشاره دارد که شبیه به حشرات خانواده ایکنومونیده هستند.
ichneumonized
ایکنومون‌گذاری شده به حالتی اشاره دارد که یک حشره توسط زنبور ایکنومون به واسطه تخم‌گذاری کنترل می‌شود.
ichneumonoid
ایکنومونوید به حشرات زنبورسانی اشاره دارد که از نظر ظاهری شبیهایکنومونیده‌ها هستند.
ichneumonoidea
ایچنومونوئیدا، یک زیرخانواده از زنبورهای پارازیتوئید و شکارچی هستند که در کنترل جمعیت آفات نقش دارند.
ichneumonology
ایچنومونولوژی علم مطالعه زنبورهای ایچنومون و حشرات مرتبط با آن است.
ichneumous
ایچنوموس به حشرات خاصی اطلاق می‌شود که در زنجیره غذایی و کنترل آفات نقش دارند.
ichneutic
ایچنوتیک به رفتارها و خصوصیات خاصی در زنبورها اشاره دارد که در خصوصیات فردی آنها متفاوت است.
ichnite
ایچنایت به اثرات پای حشرات یا حیوانات بر روی زمین اشاره دارد که به عنوان فسیل شناخته می‌شوند.
ichnites
ایچنایت‌ها ردپا یا نشانه‌هایی از بقایای حیوانات هستند که در فسیل‌ها یافت می‌شوند.
ichnographic
ایچنوگرافیک، مرتبط با نمایه‌سازی ردها و نشانه‌های موجودات زنده در محیط، به خصوص در زمینه فسیل‌ها.
ichnographical
ایچنوگرافیک، صفتی که به روش‌ها و تکنیک‌های مرتبط با شناسایی اثرات موجودات زنده اشاره دارد.
ichnographically
به نحو ایچنوگرافیک، به شیوه‌ای که مرتبط با ردیابی اثرات موجودات زنده باشد.
ichnolite
ایچنولیت، نوعی فسیل ردیابی که نشان‌دهنده فعالیت یا رفتار موجود زنده است.
ichnolithology
ایچنولیتولوژی، علم بررسی و مطالعه فسیل‌های ردیابی و نشانه‌های موجودات زنده.
ichnolitic
ایچنولیتیک، مرتبط با ویژگی‌ها یا نشانه‌های فسیل‌های ردیابی.
ichnology
ایكنولوژی، علم مطالعه ردپای موجودات زنده، به ویژه در زمینه‌های زمین‌شناسی و باستان‌شناسی.
ichnological
ایكنولوژیکی، مرتبط با ایكنولوژی و مطالعه ردپاها و آثار موجودات زنده.
ichnomancy
ایكنومانسی، روش پیشگویی با استفاده از ردپاها و نشانه‌های مربوط به آنها.
icho
ایچو، نماد یا سنت فرهنگی که در یک جامعه یا گروه خاص اهمیت دارد.
ichoglan
ایچوگل، نام یک رودخانه یا مسیل مهم در منطقه‌ای خاص.
ichorous
ایچور، مربوط به مایع رقیق و زرد رنگی که معمولاً در عفونت‌ها دیده می‌شود.