be well up on
آگاه و مطلع بودن از موضوعات مشخص، به ویژه در زمینه‌های خاص.
bewick's swan
قوی بوییک، گونه‌ای از قوی‌هان که به خاطر شکل و رنگ خاص خود شناخته می‌شود.
bewigged
دارای کلاه گیس، به فردی که از کلاه گیس استفاده کرده است، اشاره دارد.
bewildered
حالت گیج و سردرگمی، به حالتی اشاره دارد که فرد درک درستی از وضعیت ندارد.
bewildering
خود گیج‌کننده، توصیف کننده حالتی است که انسان را در اوج سردرگمی و عدم توانایی در تصمیم‌گیری قرار می‌دهد.
be wise after the event
حکمت بعد از وقوع حادثه، به معنای قضاوت کردن یا تصمیم گرفتن صحیح پس از وقوع یک رویداد است.
be with someone
با کسی بودن، همدم یا شریک بودن با شخص دیگر و به اشتراک گذاشتن احساسات و تجربیات خود.
be woman enough to do
به اندازه کافی قوی و شجاع بودن به عنوان یک زن برای انجام کارهایی که نیاز به شجاعت دارند.
be worth one's weight in gold
به معنای ارزشمند بودن یا با ارزش بودن در مقایسه با طلا، که نشان‌دهنده اهمیت یا ارزش کسی یا چیزی است.
be wreathed in smiles
به معنای شاد بودن و لبخند زدن به طور مداوم و نشان‌دهنده خوشحالی عمیق.
be written all over one's face
به معنای مشخص بودن احساسات یک فرد از طریق حالت چهره یا حرکات صورت.
bey
عنوانی در تاریخ عثمانی که برای حکمرانان و مقامات عالی‌رتبه استفاده می‌شد.
beyond arm's reach
به معنای فاصله‌ای که به راحتی قابل دسترسی نیست.
beyond belief
به معنای چیزی که قابل تصوری نیست یا باورنکردنی است.
beyond compare
به معنای اینکه چیزی را نمی‌توان با چیز دیگری مقایسه کرد زیرا خیلی عالی یا منحصر به فرد است.
beyond comparison
به معنای اینکه چیزی نمی‌توان به لحاظ کیفیت یا ارزش با چیز دیگری مقایسه کرد.
beyond description
به معنای اینکه چیزی بسیار عالی یا خاص است و توصیف آن دشوار است.
beyond dispute
غیرقابل انکار، به معنای اینکه چیزی به قدری واضح است که نمی‌توان در مورد آن بحث کرد.
beyond doubt
غیرقابل تردید، به معنای اینکه چیزی به قدری مطمئن است که نمی‌توان در مورد آن شک کرد.
beyond measure
غیرقابل اندازه‌گیری، به معنای اینکه چیزی به قدری زیاد است که نمی‌توان آن را با مقدار یا عددی بیان کرد.
beyond one's means
فراتر از توان مالی، به معنای اینکه چیزی گران‌تر از آن چیزی است که فرد می‌تواند بپردازد.
beyond one's wildest dreams
فراتر از تصور، به معنای اینکه چیزی به قدری شگفت‌انگیز است که فرد هرگز نمی‌توانست آن را تصور کند.
beyond price
غیرقابل قیمت، به معنای اینکه چیزی به قدری ارزشمند است که نمی‌توان قیمت تعیین کرد.
beyond reason
به معنای غیرقابل قبول یا غیر منطقی است، به ویژه در مورد رفتار یا تصمیمات.
beyond recall
به معنای غیرقابل یادآوری است، به ویژه به مواردی که به کلی فراموش شده‌اند.
beyond recognition
به معنای به قدری تغییر کرده که دیگر نمی‌توان آن را شناخت.
beyond redemption
به معنای غیرقابل اصلاح یا نجات است، معمولاً در مورد رفتار یا وضعیت‌های منفی.
beyond reproach
به معنای بدون نقص یا قابل انتقاد نیست.
beyond the black stump
به معنای مکانی دورافتاده یا غیرقابل دسترسی است.
beyond the pale
خارج از حد قابل قبول یا غیرقابل قبول، به معنای اینکه چیزی به حدی غیرمعمول یا ناپسند است که نمی‌توان آن را پذیرفت.
beyond the veil
به معنای دنیای پس از مرگ یا سنجش‌های غیبی و رازآلود.
bezant
نوعی سکه طلا که در قرون وسطی برای تجارت استفاده می‌شد.
bezel
قسمت اطراف یک شیء مانند ساعت یا جواهرات که سنگ یا شیشه در آن قرار می‌گیرد.
bezique
یک بازی کارتی که بین دو یا چهار نفر بازی می‌شود و به مجموعه‌ای از قوانین خاص نیاز دارد.
bezoar
یک سنگ معدنی یا توده‌ای که در معده حیوانات تشکیل می‌شود و در پزشکی قدیم به خواص درمانی نسبت داده می‌شد.
bezzie
بهترین دوست، کسی که به لحاظ عاطفی به او نزدیک هستید و با او رابطه صمیمی دارید.
b.f.
مخفف بهترین دوست، شخص نزدیک به شما که در لحظات خوب و بد از شما حمایت می‌کند.
bf
مخفف دوست پسر، مردی که با او رابطه عاشقانه دارید.
bfd
مخفف بهترین دوست دختر، کسی که بسیار به او نزدیک هستید و در زندگی شما نقش مهمی دارد.
bff
مخفف بهترین دوست برای همیشه، اصطلاحی که برای بیان عمیق‌ترین دوستی‌ها استفاده می‌شود.