mortiferously
mortiferously به معنای به طرز کشنده یا مرگبار عمل کردن است.
mortiferousness
خطرناک بودن، خاصیتی که باعث آسیب یا مرگ می‌شود.
mortific
مرگبار، چیزی که موجب مرگ یا آسیب شدید می‌شود.
mortifiedly
با شرمندگی، به حالتی که باعث خجالت‌زدگی می‌شود.
mortifiedness
حالت شرمندگی، احساسی که ناشی از خجالت یا تحقیر است.
mortifier
خجالت‌دهنده، شخصی که باعث شرمندگی دیگران می‌شود.
mortifyingly
به طور شرمنده، با احساسی که ناشی از خجالت است.
mortimer
مورتیمر، نامی مردانه که در برخی فرهنگ ها رایج است.
mortis
مورتیس، واژه‌ای از زبان لاتین به معنای مرگ.
mortiser
مورتایزر ابزاری در نجاری برای ایجاد سوراخ‌هایی در چوب برای اتصالات.
mortisers
مورتایزرها ابزارهایی در نجاری برای ایجاد سوراخ‌هایی هستند.
mortlake
مورتلک، منطقه‌ای در جنوب غربی لندن با تاریخچه غنی.
mortling
مورتلینگ، تکنیکی در نجاری برای ایجاد سوراخ‌هایی در چوب.
mortmainer
mortmainer: کارگری که به حفاری در زمین برای استخراج مواد معدنی مشغول است.
mortmains
mortmains: عده‌ای از کارگران که به حفاری معادن مشغول هستند.
morton
Morton: یک نام خانوادگی یا نام مکان که در تاریخ و فرهنگ مختلف به کار می‌رود.
mortorio
Mortorio: شخصیت خیالی که ویژگی بارز او هوش است.
mortress
mortress: یک ساختار دفاعی یا قلعه که وظیفه حفاظت از منطقه‌ای را دارد.
mortreux
mortreux: اصطلاحی در ادبیات که به معنای پوسیدگی و زوال است.
mortrewes
مورترویز، نوعی واژه نادر و باستانی که در متون قدیمی وجود دارد.
mortuarian
مورتورین، فردی که در زمینه آماده‌سازی اجساد و مراسم خاک‌سپاری تخصص دارد.
mortuous
مورتووس، صفتی برای توصیف حالتی غم‌انگیز و مرده.
morular
موریولار، صفتی مرتبط با نوع خاصی از ساختار سلولی یا ارگانیسم.
morulas
موریول‌ها، مراحل اولیه رشد جنین که شامل سلول‌های تقسیم‌شده هستند.
morulation
موریولاسیون، فرآیند تقسیم و شکل‌گیری موریول‌ها در توسعه جنینی.
morule
موروله، نوع خاصی از قاعده که در بازی‌ها یا فعالیت‌های خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد.
moruloid
مورولوئید، اصطلاحی در بیولوژی که به شکل خاصی از رشد یا ساختار اشاره دارد.
morus
موریس، نوعی درخت که میوه‌های معطر می‌دهد و برگ‌های آن برای تغذیه کرم ابریشم استفاده می‌شود.
morvin
مورون، نامی که در برخی فرهنگ‌ها یا مناطق به کار می‌رود.
morw
مور، موجودی که ممکن است با موجودات دیگر اشتباه گرفته شود.
mosaical
موزائیکی، مفهومی که به طراحی یا الگویی از تکه‌های کوچک اشاره دارد که در کنار هم قرار گرفته‌اند.
mosaically
به صورت موزاییکی، به شیوه‌ای که شامل اشکال یا تکه‌های مختلف است، به ویژه در هنر و طراحی.
mosaicist
موزاییک‌کار، کسی که در ایجاد آثار هنری موزاییکی مهارت دارد.
mosaicity
ویژگی موزاییکی، به حالت یا کیفیت داشتن اثرهای موزاییک اشاره دارد.
mosaism
موزایسم، هنر یا روش تولید آثار هنری با استفاده از تکه‌های کوچک.
mosaist
موزاییک‌کار، کسی که موزاییک ایجاد می‌کند و در این هنر فعالیت می‌کند.
mosan
موزان، به افراد یا فرهنگی گفته می‌شود که در هنر موزاییک تخصص دارند.
mosandrite
موساندریت یک کلمه علمی است که به یک نوع خاص از مواد معدنی اشاره دارد که معمولاً در زمین‌شناسی و مواد معدنی به کار می‌رود.
mosasauri
موسازور به خانواده‌ای از خزندگان دریایی بزرگ در دوران دایناسورها اشاره دارد.
mosasauria
موسازوریا یک طبقه‌بندی علمی است که شامل خزندگان دریایی مانند موسازورها می‌شود.