musculospiral
عصب عضلانی-مارپیچی، عصب مرتبط با عضلات و پوست که در ناحیهٔ بازو قرار دارد.
musculotegumentary
سیستم عضلانی-پوستی، سیستمی که شامل عضلات و پوست در موجودات زنده میشود.
musculotendinous
آسیبهای عضلانی-تاندونی، آسیبهایی که شامل عضلات و تاندونهای موجود در بدن میشوند.
musculous
عضلانی، به معنی داشتن عضلات قوی و بارز.
musculus
'موسکولوس'، واژهای لاتین که به عضلات اطلاق میشود.
museful
الهامبخش، به معنای داشتن قابلیت ایجاد الهام و خلاقیت.
musefully
بهطرز مؤثر و با استفاده از الهام و خلاقیت به کار یا موضوعی پرداخته شده است.
musefulness
خصوصیت یا کیفیت مفید بودن یا موثر واقع شدن در انجام امور.
museist
شخصی که در جستجوی الهام و خلاقیت در هنر یا زندگی است.
museless
عدم وجود الهام یا خلاقیت؛ بیفایده و بدون کاربرد.
muselike
شخصیتی یا ویژگی که به الهام یا خلاقیت مربوط میشود.
museographer
موزهنگار، شخصی که به طراحی و سازماندهی نمایشگاههای موزه میپردازد.
museographist
موزهنگار، فردی که به مستند کردن و تحلیل آثار و نمایشگاههای موزه میپردازد.
museologist
موزهشناس، فردی که به تحقیق و بررسی جوانب علمی و مدیریتی موزهها میپردازد.
muser
موزر، فردی که به تأمل و تولید افکار یا ایدههای عمیق علاقمند است.
musery
موزری، محلی یا فضایی مخصوص داستانگویی خلاق و خیالپردازانه.
musers
موزرها، افرادی که به خلاقیت و هنردوستی علاقه دارند و دراین زمینه فعالیت میکنند.
muset
مست کلمهای است که به آثار یک نوع خاص از هنر اشاره دارد.
museumize
تعهد به تبدیل یک مکان یا مجموعه به موزه، جایی که اشیاء تاریخی یا فرهنگی نمایش داده میشوند.
musgu
موسگو به یک عنصر فرهنگی یا مرتبط با سنت خاص اشاره دارد.
musha
موشا به یک نوع از هنر یا مهارت فنی اشاره دارد.
mushaa
موشا به نوعی از هنر یا طراحی که شامل جزئیات دقیق است اشاره دارد.
mushabbihite
مشبهیت به نوعی از فلسفه یا تفکر اشاره دارد که در آن شبیهسازی به عنوان یک اصل بررسی میشود.
mushhead
مغز نرم، به فردی اشاره دارد که فکر میکند یا رفتار میکند که نشاندهندهٔ عدم قاطعیت یا کندی در تفکر است.
mushheaded
مغز نرم، وضعیتی است که در آن فرد به دلیل خستگی یا عدم تمرکز قادر به تفکر واضح نیست.
mushheadedness
عدم وضوح فکری، حالتی که در آن فرد نمیتواند به وضوح فکر کند و تصمیمات مناسبی بگیرد.
mushily
به شکلی احساسی و نرم که ممکن است به نظر بینظم یا شلخته بیاید.
mushiness
احساساتی بودن، به شرایطی اشاره دارد که در آن فرد خیلی احساسی و نرم است.
mushla
نوعی غذای تهیه شده با مواد نرم و پخته که معمولاً به صورت پوره مصرف میشود.
mushmelon
موسملون، نوعی میوه نرم و آبدار با طعمی ملایم که معمولاً در فصل تابستان برداشت میشود.
mushrebiyeh
مشرابیة، غذایی سنتی و خوشمزه که در برخی فرهنگها با ترکیب برنج و گوشت تهیه میشود.
mushroomer
موسیر، کسی است که قارچهای طبیعی را جستجو و جمعآوری میکند.
mushroomy
مخروطی به توصیف مزه یا عطر خاص قارچها استفاده میشود.
mushroomic
به غذاهایی اشاره دارد که شامل قارچ هستند و معمولاً خاصیتهای تغذیهای دارند.
mushroomlike
به ویژگیهایی اشاره دارد که شبیه به قارچ هستند.
mushru
موشرو، یک نوع پارچه رنگارنگ و نرم که معمولاً در صنعت نساجی استفاده میشود.
mushrump
موشرمپ، یک نوع خاص از قارچ که در محیط مرطوب رشد میکند.
musica
موسیقا، کلمهای است که به معنای کلی موسیقی و آوازها استفاده میشود.
musicalization
موسیقایی کردن، فرآیند تبدیل یک متن به یک قطعه موسیقایی یا نمایشی.