oversorrowed
دچار غم زیاد شدن، توصیف حالتی که فرد تحت فشار غم قرار دارد.
oversorrowful
بسیار غمگین و افسرده، توصیفی برای حالتی که انسان در آن غم زیادی را تجربه می‌کند.
oversorrowfully
به صورت غم‌انگیز و با اندوه ابراز احساسات کردن.
oversorrowfulness
وضعیتی که در آن فرد احساس غم و اندوه زیادی می‌کند، ایجاد همدردی و همدلی بین افراد.
oversot
مفهوم غم و اندوه، حالتی از اندوه عمیق که ممکن است به تنهایی به وجود آید.
oversouls
oversouls، در اصطلاح معنوی، به روح‌های جمعی اشاره دارد که ممکن است هر فردی به آن‌ها مرتبط باشد.
oversound
oversound به معنای صداهایی است که می‌توانند فراتر از صداهای معمولی و متعارف شنیده شوند.
oversour
oversour به حالت مزه‌ای گفته می‌شود که خیلی ترش و ناخوشایند شده است.
oversourly
oversourly به معنای بیان یا طرز صحبت کردن به روشی بسیار ترش یا منفی است.
oversourness
oversourness به حالتی اشاره دارد که غذا یا نوشیدنی بیش از حد ترش شده باشد.
oversow
oversow به معنی کاشت مجدد یا اضافه کردن بذر به یک ناحیه است.
oversowed
بیش از حد کاشتن دانه‌ها یا گیاهان، معمولاً با هدف افزایش محصول.
oversowing
فرایند یا عمل بیش از حد کاشتن دانه‌ها یا گیاهان.
oversown
حالت یا وضعیت زمانی که دانه‌ها بیش از حد کاشته شده‌اند.
overspacious
بیش از حد بزرگ و جادار، به گونه‌ای که حس شلوغی یا راحتی نداشته باشد.
overspaciously
به طرز بیش از حد بزرگ و جادار.
overspaciousness
وضعیت یا کیفیت بیش از حد بزرگ و جادار.
overspan
بیش از حد پوشاندن، اصطلاحی است که به حالتی اشاره دارد که در آن یک ساختار یا شیء به گونه‌ای طراحی شده است که به طور غیرطبیعی از اندازه یا ابعاد معمولی خود فراتر رود.
overspangled
بیش از حد زرق و برق دار، به حالتی اشاره دارد که در آن یک شیء یا لباس با زرق و برق بیش از حد تزئین شده است.
overspanned
بیش از حد پوشش داده شده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک جزء سازه‌ای بیشتر از آنچه که ظرفیت تحمل آن را دارد، کشیده شده یا گسترش یافته است.
overspanning
بیش از حد پوشش دهی، به عمل یا فرآیند پوشاندن یا گسترش دادن بیش از حد عناصر سازه‌ای اشاره دارد.
oversparing
بیش از حد صرفه‌جویی کردن، به حالتی اشاره دارد که در آن فرد به طرز غیرمعمولی برای استفاده از منابع خود صرفه‌جویی می‌کند.
oversparingly
به طرز بیش از حد صرفه‌جویی، به حالتی اشاره دارد که فرد به طور غیرطبیعی در استفاده از منابع یا فرصت‌ها احتیاط کند.
oversparingness
صرفه‌جویی بیش از حد، به معنای تلاش برای کاهش هزینه‌ها به شکلی که به کیفیت یا رضایت شخصی آسیب بزند.
oversparred
پرورش بیش از حد، به معنای افزایش یا زیاد کردن چیزی به شکل غیرضروری یا نامناسب.
overspatter
پاشیدن بیش از حد، به معنای پخش کردن مایع به شکلی که بیشتر از حد معمول باشد.
overspeak
زیاد صحبت کردن، به معنای صحبت کردن به‌طور بیش از حد یا برقراری ارتباط در حالیکه به دیگران فرصت صحبت کردن داده نمی‌شود.
overspeaking
زیاد صحبت کردن، به معنای شرکت در مکالمه به اندازه‌ای که به برقراری ارتباط مؤثر آسیب بزند.
overspecialization
بیش از حد تخصصی شدن، به معنای تاکید بر یک حوزه خاص به گونه‌ای که توانایی‌های دیگر را نادیده بگیرد.
overspeculate
بیش از حد حدس زدن، به معنای تصور کردن یا فکر کردن بیش از حد درباره مسائلی است که در واقعیت ممکن است درست نباشند.
overspeculated
بیش از حد حدس زده شده، به معنای این است که فرضیات یا پیش‌بینی‌ها بیشتر از واقعیت بوده‌اند.
overspeculating
بیش از حد حدس زدن، به معنای فعل جاری و فعلی است که افراد در حال حدس زدن‌های غیرواقعی هستند.
overspeculation
حدس زدن‌های بیش از حد، به معنای پیش‌بینی‌های غیرواقعی است که می‌تواند منجر به تصمیمات نادرست شود.
overspeculative
بیش از حد حدس زننده، به معنای توصیف شخص یا مطلبی است که در حدس و گمان‌های غیرواقعی دچار است.
overspeculatively
به صورت بیش از حد حدس زده، این adverb به توصیف نحوه‌ای که در آن یک شخص یا متن به طرز غیرواقعی پیش‌بینی می‌کند، اشاره دارد.
overspeculativeness
افراط در حدس زدن، اشاره به تمایل به حدس و گمان بیش از حد در مورد چیزها یا وضعیت‌ها دارد.
overspeech
سخن‌رانی افراطی، اشاره به صحبت کردن بیش از حد یا طولانی در یک موقعیت دارد.
overspeed
سرعت غیرمجاز، اشاره به حرکت با سرعتی بالاتر از حد مجاز تعیین‌شده است.
overspeedy
سرعت غیرمجاز، اشاره به حالت خیلی سریع رانندگی کردن دارد.
overspeedily
با سرعت غیرمجاز، به معنای حرکت سریعتر از حد معمول یا قانونی.