pament
پرداخت، عمل تحویل پول یا معادل آن در ازای کالا یا خدمات.
pameroon
پامرون، نوعی پرنده خاص، معمولاً به پرندگان کمیاب و بومی اشاره دارد.
pamhy
پامهی، اصطلاحی غیررسمی که در مکالمات روزمره به کار میرود.
pamir
پامیر، به رشتهکوههای واقع در آسیای مرکزی اطلاق میشود.
pamiri
پامیری، به افراد و فرهنگ مردم مناطق پامیر اشاره دارد.
pamirian
مربوط به منطقه پامیر و مردمان آن؛ شامل زبانها و فرهنگهای خاص این ناحیه میشود.
pamlico
مرجع به خلیج یا ناحیهای در کارولینای شمالی که به نام پاملیک شناخته میشود.
pamment
نوعی سنگ ساختمانی که معمولاً در کفسازیها و طراحیهای سنتی به کار میرود.
pampa
دشتهای وسیع و همواری که در آمریکای جنوبی قرار دارند، به ویژه در آرژانتین.
pampanga
استانی در فیلیپین که به فرهنگ و غذاهای عالیاش مشهور است.
pampango
مربوط به مردم یا زبانهایی که در پامپانگا صحبت میشود.
pampanito
پامپانیتو، نوعی ماهی آب شیرین که معمولاً در نهرها و رودخانههای آمریکای جنوبی زندگی میکند.
pampean
پامپان، به مناطق باز و دشتهای وسیع آرژانتین اطلاق میشود که به ویژه در کشاورزی اهمیت دارد.
pampeans
پامپانیها، مردمی از مناطق پامپان آرژانتین که به کشاورزی و دامداری مشغول هستند.
pamperedly
به صورت مورد توجه و محبت فراوان قرار گرفتن.
pamperedness
وضعیت یا حالت کسی که به طور بیش از حد مورد محبت و توجه قرار گرفته است.
pamperer
کسی که به دیگران محبت و توجه بیش از حد میکند.
pamperers
پرورشدهنده به کسی اطلاق میشود که با عشق و محبت تمام از دیگران یا حیوانات نگهداری کرده و به آنها رسیدگی میکند.
pamperize
قدرت یا عمل pamperizing یا فراهم کردن راحتی و توجه کامل.
pamphagous
مربوط به حیواناتی که از موجودات زنده دیگر بهویژه پلانکتونها تغذیه میکنند.
pampharmacon
به معنای دارویی که به عنوان درمان مورد استفاده قرار میگیرد.
pamphiliidae
خانوادهای از حشرات که شامل موریانههای خاصی است.
pamphilius
نوعی کرم یا حشره که در طبیعت وجود دارد و مشخصات خاصی دارد.
pamphysic
پمفیisik به معنای شامل کردن تمامی جنبههای فیزیکی یک مفهوم یا موجودیت است.
pamphysical
پمفیysical به تغییرات و تأثیرات فیزیکی اشاره دارد که در اشیاء یا موجودات خاصی رخ میدهد.
pamphysicism
پمفیسیسم به بررسی روابط بین جهان فیزیکی و متافیزیکی اشاره دارد.
pamphletage
پمفلتج به ثبت و جمعآوری بروشورها و محتوای مرتبط با آنها اطلاق میشود.
pamphletary
پمفلتری به فضایی اشاره دارد که در آن بروشورها و مطالب آموزشی نگهداری میشوند.
pamphleter
پمفلتری به فردی اطلاق میشود که در تولید، طراحی یا توزیع بروشور فعالیت میکند.
pamphletful
پر از بروشور، به معنای داشتن محتوای فراوان و جامع در مورد یک موضوع.
pamphletic
مربوط به بروشور، به شیوهای که مطلب به صورت خلاصه و مفید ارائه شود.
pamphletical
به معنای مربوط به بروشور، شامل اطلاعات مختصر و سودمند.
pamphletize
به معنای تبدیل محتوا به فرم بروشور برای توزیع یا اطلاعرسانی.
pamphletized
به معنای اینکه محتوایی به فرمت بروشور تبدیل شده باشد.
pamphletizing
عمل تبدیل محتوا به فرم بروشور برای توزیع یا مشاوره.
pamphletwise
به طور مرتبط با جزوات و اطلاعات مکتوب که معمولاً در قالب جزوههای تبلیغاتی یا اطلاعاتی ارائه میشود.
pamphrey
نامی برای افراد که ممکن است در تاریخ یا ادبیات کاربرد داشته باشد.
pampilion
حیوان یا گیاهی با ویژگیهایی خاص که به زیبایی و تنوع کمک میکند.
pampination
فرآیند یا عمل آمادهسازی جزوات، شامل طراحی، ویرایش و چاپ.
pampiniform
به شکل یا ویژگی رگهای خونی اشاره دارد که تمایل به شیوهای خاص دارند.