parelectronomic
پاره‌الکترونومیک، مرتبط با سیگنال‌های الکترونیکی و عملکردهای عصبی است و معمولاً در زمینه‌های پزشکی و علوم اعصاب مورد بررسی قرار می‌گیرد.
parella
پاره‌لا، نوعی ماهی است که معمولاً در دریای گرمسیری یافت می‌شود و به خاطر رنگ‌های زیبا و جذابش شناخته می‌شود.
parelle
پاره‌له، به اثرات یا تکنیک‌هایی اطلاق می‌شود که در هنر برای ایجاد تغییرات بصری یا توهمات استفاده می‌شود.
parellic
پاره‌لیک به طرح‌ها و اشکالی اطلاق می‌شود که در آن منحنی‌ها و فرم‌های طبیعی غالب هستند.
parencephalic
پارنسفالی به ساختارها و مسیرهایی در مغز اشاره دارد که در عملکردهای عصبی مؤثر هستند.
parencephalon
پارنسفالن به بخش‌هایی از مغز اطلاق می‌شود که در پردازش اطلاعات حسی و حرکتی نقش دارند.
parenchym
پارنسیم، نوعی بافت نازک و نرم در گیاهان و اندام‌های حیوانی است که عمل اصلی آنها حمایت و نگهداری است.
parenchymatic
پارنشیماتیک، مربوط به بافت پارنسیم است که معمولاً عملکردهایی نظیر ذخیره‌سازی و ساختار را داراست.
parenchymatitis
پارنسیماتیت، اصطلاحی است که به التهاب بافت پارنسیم در اندام‌ها اشاره دارد.
parenchymatously
به‌طور پارنشیمی، به‌گونه‌ای که به بافت پارنسیم مربوط باشد.
parenchyme
پارنسیم، بافت نرم و نازک در گیاهان و جانوران که به انجام فعالیت‌های مختلف کمک می‌کند.
parenchymous
پارنشیمی، به بافت‌هایی اشاره دارد که ویژگی‌های خاصی دارند و معمولاً نازک و نرم هستند.
parenesize
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parenesize.
parenetic
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parenetic.
parenetical
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parenetical.
parennece
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parennece.
parennir
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parennir.
parentalia
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری برای parentalia.
parentalism
پدرسالاری، سیستمی که در آن بزرگسالان تحت سرپرستی و تصمیم‌گیری دیگران قرار می‌گیرند و از خودمختاری لازم برخوردار نیستند.
parentality
والدین‌مداری، ویژگی‌هایی که والدین در تربیت و هیچ‌گونه بهبود کیفیت زندگی فرزندان خود در نظر می‌گیرند.
parentally
به طور والدینی، رفتار یا ویژگی‌هایی که به عنوان یک والد در نظر گرفته می‌شود.
parentate
پدر و مادر شدن به معنای پذیرش مسئولیت‌های والدینی.
parentation
فرایند یا عمل وظایف والدین و تربیت کودکان.
parentdom
وضعیت یا حالتی که در آن فرد به عنوان والد شناخته می‌شود.
parentela
خانواده یا نمودار خویشاوندی که شامل اعضای نزدیک و دور خانواده است.
parentele
مجموع اعضای خانواده یا خویشاوندان در یک گروه خاص.
parentelic
مرتب‌سازی یا ارتباطات فامیلی که به فرایند ارتباط والدین مربوط است.
parenterally
روشی برای وارد کردن دارو یا مواد مغذی به بدن که از روش‌های خوراکی استفاده نمی‌کند.
parenthetic
عبارتی که در پرانتز قرار دارد و اطلاعات اضافی را ارائه می‌دهد.
parentheticality
ویژگی یا حالت یک عبارت والدینی.
parenthetically
به طور پدرانه، به معنای اضافه کردن اطلاعات غیر اصلی و فرعی به جمله اصلی است.
parentheticalness
حالت یا کیفیت داشتن اضافات غیر اصلی و ضمنی در نوشتار یا گفتار.
parenticide
عمل کشتن یکی از والدین، که در بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع به شدت محکوم شده است.
parentis
اصطلاحی قانونی که به معنای رابطه والد و فرزند است یا وقتی شخصی به جای والدین عمل می‌کند.
parentless
حالت یا کیفیت نداشتن والدین، به ویژه در مورد کودکان.
parentlike
دارای ویژگی‌های والدینی؛ به معنای عشق و مراقبت مانند والدین.
parentship
نداشتن یک رابطه دقیق با معنای خاص در فارسی، به معنای ارتباط و روابط والدین با فرزندان می‌باشد.
pareoean
به ساختار یا جنبه‌ای از آناتومی اشاره دارد که ممکن است در مفاهیم پزشکی کاربرد داشته باشد.
parepididymal
بافتی در سمتی از بیضه که به ناحیهٔ اتصال بیضه و اپیدیدیم مربوط می‌شود.
parepididymis
ساختاری آناتومیکی در مردان که در ارتباط با بیضه‌ها و اپیدیدیم است.