phrenogastric
فِرنوگاستریک به ارتباطات بین دیافراگم و معده اشاره دارد.
phrenoglottic
فِرنوگلاستیک به عضلاتی اشاره دارد که به تولید صدا کمک میکنند.
phrenogrady
فِرنوگرادی به عملکرد دیافراگم اطلاق میشود.
phrenograih
فِرنوگراِی به طور کلی در اصطلاحات پزشکی استفاده نمیشود و نیاز به توضیح دارد.
phrenogram
فِرِنوگرام، تصویری یا نموداری از دادههای مرتبط با فعالیتهای مغزی که توسط ابزارهای خاص به دست میآید.
phrenograph
فِرِنوگراف، ابزاری برای ثبت و تصویرسازی ویژگیهای روانشناختی و رفتاری افراد.
phrenography
فِرِنوگرافی، علمی که به مطالعه و بررسی ویژگیهای روانی و شناختی میپردازد.
phrenohepatic
فِرِنوپاتیک، نظرات علمی دربارهٔ ارتباط بین کبد و احساسات و رفتارهای انسانی.
phrenol
فِرِنوِل، مادهای که در درمانهای پزشکی برای مسائل روانی به کار میرود.
phrenologer
فِرِنوگرا، کسی که به مطالعه و تحلیل ویژگیهای شخصیتی بر اساس شکل جمجمه میپردازد.
phrenologic
فرنولوژیک، مربوط به مطالعه جمجمه و شکل آن به منظور تحلیل شخصیت و رفتار انسان است.
phrenological
فرنولوژیک، مرتبط با علم فرنولوژی، که به بررسی جمجمه و ارتباط آن با ویژگیهای روانی میپردازد.
phrenologically
به صورت فرنولوژیک، به مطالعه و ارزیابی بر اساس اصول فرنولوژی اشاره دارد.
phrenologies
فرنولوژیها، مجموعهای از باورها و نظریهها در مورد ارتباط بین شکل جمجمه و ویژگیهای شخصیتی.
phrenologist
فرنولوژیست، فردی است که به مطالعه جمجمه و ارتباط آن با شخصیت میپردازد.
phrenologists
فرنولوژیستها، افرادی هستند که در زمینه فرنولوژی فعالیت میکنند و به تحلیل جمجمه و شخصیت میپردازند.
phrenologize
فِرِنولوژی، علم مطالعه ویژگیهای شخصیتی و روانی از روی شکل و اندازه جمجمه است.
phrenomagnetism
فِرِنومگنتیسم، نظریهای است که ارتباطی بین افکار و میدانهای مغناطیسی برقرار میکند.
phrenomesmerism
فِرِنومزمرزم، نوعی روش درمانی است که در آن از هیپنوتیزم و اصول روانشناسی استفاده میشود.
phrenopathy
فِرِنواپاتی به معنای هر گونه اختلال یا بیماری در عملکرد ذهن است.
phrenopathia
فِرِنُپاتی به معنای بیماریهای روانی یا اختلالات مرتبط با ذهن است.
phrenopathic
فِرِنُپاتیک به شرایط یا اختلالات مرتبط با روان اشاره دارد.
phrenopericardiac
بافت پریکاردیال دیافراگم، بافتی است که قلب و دیافراگم را احاطه میکند و در شرایط پزشکی کاربرد دارد.
phrenoplegy
فلجی دیافراگم، وضعیتی است که باعث ناتوانی در عملکرد صحیح دیافراگم میشود.
phrenoplegia
فلجی دیافراگم به عدم توانایی در انقباض این عضله اشاره دارد که میتواند باعث مشکلات تنفسی شود.
phrenosin
فرنوسین مادهای است که به تنظیم فعالیتهای تنفسی و دفتری کمک میکند.
phrenosinic
فرنوسینیک به تغییرات و تأثیرات مربوط به فرنوسین اشاره دارد.
phrenospasm
اسپاسم دیافراگم به انقباضات ناگهانی و غیر ارادی این عضله اشاره دارد که میتواند باعث مشکلات تنفسی شود.
phrenosplenic
فِرِنوسپلنیک به ارتباط بین دیافراگم و طحال اشاره دارد.
phrenotropic
فِرِنوتروپیک به تأثیرات بر فکر و حالت روانی اشاره دارد.
phrenoward
فِرِنَوارد به شیوههایی اشاره دارد که بر روی بهبود وضعیت روانی تمرکز میکنند.
phrensy
فِرِنزِی به حالت دیوانگی و جنون نوجوانی اشاره دارد.
phrensied
فِرِنزید به حالتی اشاره دارد که شخص به شدت مضطرب و هیجانزده است.
phrensies
فِرِنزِیها به حالات و تجربیات دیوانگی و هیجانزدهگی اشاره دارد.
phrensying
phrensying به معنای استفاده عمدی و هدفمند از حرکات یا تکنیکها در هنر و موسیقی است.
phryganea
phryganea به خانوادهای از حشرات به نام مگس کادیس اشاره میکند که به طور عمده در آبهای شیرین زندگی میکنند.
phryganeid
phryganeid به خانوادهای از حشرات اشاره دارد که در آبهای شیرین زندگی میکنند و نقش مهمی در اکوسیستم ایفا میکنند.
phryganeidae
phryganeidae به خانوادهای از حشرات مگس کادیس اشاره دارد که در محیطهای آبی سکونت دارند.
phryganeoid
phryganeoid به گروه خاصی از حشرات اشاره دارد که خصوصیات مشابهی دارند و در زیستگاههای آبی زندگی میکنند.
phrygia
فریگیا به یک پادشاهی باستانی در آناتولی اشاره دارد که در تاریخ خاورمیانه نقش مهمی ایفا کرده است.