preimposal
بررسی و سنجش شرایط و معیارها قبل از اعمال یک فشار یا تحمیل خاص.
preimpose
اعمال فشار یا تحمیل چیزی قبل از موعد مقرر یا بدون توافق طرفین.
preimposed
برنامهها یا قوانین که پیش از این به صورت تحمیلی اعمال شدهاند.
preimposing
توصیف حالتی که در آن فشار یا تحمیلی به یک روند یا وضعیت اعمال میشود.
preimposition
پیشقرار، واژهای که پیش از موضوع اصلی جمله قرار میگیرد و میتواند ساختار و معنی جمله را تحت تأثیر قرار دهد.
preimpress
پیشچاپ، عملی که قبل از تولید نهایی بر روی مواد یا طرحها انجام میشود.
preimpression
پیشچاپ، تصور و برداشت اولیه از یک اثر هنری قبل از مشاهده کامل آن.
preimpressionism
پیشتأثیرگری، سبکی در هنر که به صورت تجربی و قبل از تأثیرگری به وجود آمده است.
preimpressive
پیشچشمگیر، توصیفی برای ویژگی یا مهارتی که پیش از قضاوت نهایی بر جلب توجه تأثیر میگذارد.
preimprove
بهبود ابتدایی یا اولیه پیش از اجرای کامل، عملی که به منظور بهبود کیفیت یا عملکرد یک چیز قبل از استفاده نهایی انجام میشود.
preimproved
بهبود یافته به معنای به روزرسانی یا اصلاح شدن از مرحلهای قبلی، عبارتی که حاکی از بهبود کیفیت یا قابلیت استفاده یک شیء است.
preimprovement
مرحله یا فرآیند بهبود اولیه، اشاره به اقداماتی دارد که پیش از اقدامات اصلی به منظور بهبود اساسی انجام میشود.
preimproving
عمل یا فرآیند بهبود اولیه به منظور آمادهسازی یا بالابردن کیفیت قبل از اجرا یا نمایش یک برنامه.
preinaugural
مرتبط با رویداد یا فعالیتهایی که قبل از آغاز رسمی یک پروژه یا برنامه برگزار میشوند.
preinaugurate
عمل افتتاح غیررسمی یا زودتر از موعد یک پروژه یا برنامه به منظور نمایش آن.
preinaugurated
پیشافتتاح شده، به وضعیتی اطلاق میشود که قبل از افتتاح رسمی، به عنوان علامتی از جشن یا تأسیس یک پروژه، برنامهای برگزار شده است.
preinaugurating
پیشافتتاح کردن، به معنای برگزاری مراسم یا رویداد قبل از افتتاح رسمی یک مکان یا پروژه است.
preincarnate
پیشتولد، به معنای وجود یا حالت روحی پیش از تولد به جسم است.
preincentive
پیشتحریک، به اقداماتی اطلاق میشود که قبل از یک تشویق یا پاداش اصلی، برای ترغیب افراد به یک فعالیت انجام میشود.
preincination
پیشبسندگی، به تمایل یا گرایش ذاتی به چیزی قبل از ورود به آن است.
preincline
پیشخم کردن به معنای خم کردن یا آمادهسازی یک شیء به صورت اولیه قبل از استفاده از آن است.
preinclined
پیشخم شده به معنای شیء یا وضعیتی است که به صورت اولیه خم شده است.
preinclining
پیشخم کردن به معنای فعالانه خم کردن چیزی به صورت اولیه است.
preinclude
گنجاندن پیشین به معنای اضافه کردن چیزی قبل از زمان مقرر یا مناسب است.
preincluded
پیشگنجانده شده به معنای ویژگی یا عنصری است که از قبل اضافه شده است.
preincluding
پیشگنجاندن به معنای عمل اضافه کردن چیزی به صورت پیشین است.
preinclusion
درج پیشین، آمادهسازی اولیه یک فرایند یا داده قبل از اجرای آن.
preincorporate
پیشادغام، ادغام یا وارد کردن اطلاعات، نظرات یا دادهها قبل از مرحله نهایی.
preincorporated
مواردی که قبل از مرحله اصلی در یک پروژه یا روند ادغام شدهاند.
preincrease
افزایش پیشین، نشانهای از افزایش تقاضا یا مقدار قبل از وقوع آن.
preincreased
پیش افزایش یافته به معنای مبلغی است که قبل از موعد مقرر افزایش یافته است.
preincreasing
پیش افزایش به معنای روندی است که در حال حاضر در حال افزایش است.
preindebted
پیش بدهکار به فردی اطلاق میشود که پیش از موعد، بدهی دارد.
preindebtedly
به معنای عمل کردن به گونهای است که در آن بدهی پیش از موعد وجود دارد.
preindebtedness
پیش بدهکاری به شرایطی اطلاق میشود که فرد پیش از زمان تعیین شده بدهی دارد.
preindemnify
پیش بیمه کردن به معنای تامین خسارت قبل از وقوع حادثه یا ریسک است.