powsowdy
پوزوودی، نوعی خوراکی یا غذا که در برخی مناطق معروف است.
powter
پوتر، وسیله‌ای برای مخلوط کردن یا آماده کردن غذا.
powters
پوترها، جمع واژه پوتر، ابزارهای مورد استفاده در آشپزی.
powwower
پویور، فردی که در مراسم فرهنگی شرکت کرده و به روایت داستان‌ می‌پردازد.
powwowism
پویویزیم، مفهومی که به برگزاری مراسمات و جشنواره‌های فرهنگی اشاره دارد.
poxed
مبتلا شدن به بیماری آبله، به ویژه در مورد کسی که دچار ضایعات پوستی ناشی از یک بیماری مسری است.
poxing
علامت گذاری به حالتی که فرد به بیماری آبله دچار شده و باید به آن توجه ویژه ای شود.
poz
نشان دهنده این که فردی مبتلا به اچ آی وی است و باید به دقت از خود مراقبت کند.
pozzolan
ماده‌ای سیلیکاتی که در ساخت مصالح ساختمانی کاربرد دارد و خواص منحصر به فردی به آن می‌بخشد.
pozzolanic
ماده‌ای با ویژگی‌های شیمیایی خاص که می‌تواند به بتن یا ملات اضافه شود تا ویژگی‌های آن را بهبود بخشد.
pozzolans
موادی که به بتن یا ملات اضافه می‌شود و ویژگی‌های مکانیکی و شیمیایی آن را بهبود می‌بخشد.
pozzuolana
پوزولان، خاکستر آتشفشانی که به دلیل خاصیت شیمیایی‌اش در ساخت سیمان و بتن به کار می‌رود.
pozzuolanic
مربوط به پوزولان، اشاره به خواص یا مواد که به بهبود ویژگی‌های بتن کمک می‌کنند.
ppa
PPA، مخفف مقدار هر سال در صنعت مالی و اقتصادی.
ppb
ppb، مخفف قسمت در میلیارد، واحد اندازه‌گیری غلظت مواد شیمیایی.
pph
PPH، مخفف قسمت در ساعت، استفاده در اندازه‌گیری تولید یا سرعت.
ppr
PPR، مخفف هزینه به ازای ریسک پروژه، در مدیریت پروژه استفاده می‌شود.
ppt
ppt به معنای ارائه‌ای است که معمولاً به کمک نرم‌افزار Microsoft PowerPoint آماده می‌شود و شامل اسلایدها و متن‌های کاربردی است.
pptn
PPTN به معنای یک مفهوم یا کد خاص در زمینه‌های مختلف است و ممکن است معانی متفاوتی بسته به زمینه داشته باشد.
prabble
Prabble به معنای زوزه‌کشیدن یا صدا کردن به طور نامفهوم و اکثراً به نشانه احساسات شاد است.
prabhu
پربهو به معنای خدا یا قدرتی مقدس در زبان‌های هندی و برخی فرهنگ‌ها است.
pracharak
پراچاران به معنای مبلّغ یا تبلیغ‌کننده در زبان هندی است و معمولاً در زمینه‌های مذهبی یا اجتماعی به کار می‌رود.
practic
Practic به معنای عملی، در مقابل نظری، و مرتبط با تجربه واقعی در یک زمینه خاص است.
practicabilities
قدرت یا قابلیت عملی یک طرح یا ایده به لحاظ منطقی و ممکن بودن.
practicableness
کیفیت یا حالت عملی بودن چیزی؛ قابلیت اجرایی.
practicably
به طور عملی، به گونه‌ای که ممکن و قابل اجرا باشد.
practicalism
تفکر یا فلسفه‌ای که بر اساس اصول عملی و کاربردی شکل‌ گرفته است.
practicalist
شخصی که بر جنبه‌های عملی و کاربردی در تفکر و عمل تأکید دارد.
practicalization
فرایند تبدیل نظریه‌ها یا ایده‌ها به کاربردهای عملی.
practicalize
عملی‌سازی، تبدیل ایده‌ها و مفاهیم نظری به عمل و عمل‌های واقعی.
practicalized
عملی شده، بیانگر فرآیند تبدیل ایده‌های نظری به عمل.
practicalizer
کاربر عملی، فردی که ایده‌ها را به عمل و محصول تبدیل می‌کند.
practicalness
عملی بودن، کیفیت یا حالت عملی و کاربردی داشتن.
practicant
کارآموز، فردی که در حال یادگیری حرفه‌ای از طریق عمل است.
practicedness
تجربه، کیفیت یا حالت ماهر بودن و تسلط بر یک مهارت.
practicer
تمرین‌کننده، فردی که به طور مداوم عملی را تمرین می‌کند.
practicianism
عمل‌گرایی، اعتقاد به اهمیت تجربه عملی و فعالیت‌های واقعی در یادگیری و حرفه.
practico
عمل‌گرایانه، یک اصطلاح برای توصیف راه‌حل‌ها و روش‌هایی که کاربرد عملی دارند.
practisant
تمرین‌کننده، شخصی که به طور فعال در یک فعالیت یا مهارت مشغول به کار است.
practiser
تمرین‌کننده، فردی که به طور مداوم یک فعالیت را انجام می‌دهد.