preextinguish
پیش خاموش کردن، عمل خاموش کردن آتش یا شعله قبل از شروع یا گسترش آن.
preextinguishment
پیش خاموش کردن، عمل یا فرآیند خاموش کردن آتش یا شعله پیش از گسترش آنها.
preextract
پیش برداشت، عمل برداشت یا استخراج داده یا مواد قبل از فرآیند اصلی.
preextraction
پیش استخراج، مرحله‌ای که در آن داده‌ها یا مواد قبل از استخراج نهایی آماده می‌شوند.
preeze
نسیم، جریان نرم و ملایم هوای آزاد که معمولاً به دلیل تفاوت در دما ایجاد می‌شود.
prefabbed
پیش ساخته، به معنای ساخت اجزاء یک سازه در کارخانه و سپس مونتاژ آن در محل.
prefabbing
پیش ساختن، فرآیند ساخت اجزاء یک سازه قبل از مونتاژ نهایی آن در محل.
prefabrication
پیش ساختن، فرآیند تولید اجزاء یک سازه قبل از نصب آن در محل نهایی.
prefabricator
پیش سازنده، فرد یا شرکتی که اجزاء یک سازه را به‌صورت پیش ساخته تولید می‌کند.
prefaceable
قابل پیش‌گویی، به معنای متن یا مطلبی که می‌توان مقدمه‌ای به آن اضافه کرد.
prefacer
مقدمه‌نویس به شخصی اطلاق می‌شود که مقدمه‌ای برای یک کتاب یا نوشته دیگر می‌نویسد، که معمولاً شامل توضیحات یا زمینه‌های مهم است.
prefacers
مقدمه‌نویسان به گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که مقدمه‌ای برای آثار مختلف می‌نویسند و دیدگاه‌های مختلفی را ارائه می‌دهند.
prefacial
پیش‌داستانی به یادداشت یا توضیحاتی اطلاق می‌شود که در ابتدای یک اثر نوشته می‌شود تا به خواننده کمک کند تا بهتر موضوع را بفهمد.
prefacist
مقدمه‌نویس به شخصی گفته می‌شود که مقدمه را بر اساس دیدگاه و سبک خود می‌نویسد.
prefactor
عامل پیش‌نیاز به مقدار یا ضریبی اطلاق می‌شود که قبل از یک محاسبه یا عبارت قرار می‌گیرد و می‌تواند برای ساده‌سازی یا مقیاس‌بندی استفاده شود.
prefactory
یادداشت‌های پیش‌صنعی به مقدمه یا توضیحاتی اشاره دارد که پیش از آغاز یک فعالیت یا بحث نوشته می‌شود.
prefamiliar
پیش‌آشنا، به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد یا موضوعی قبل از این موقعیت قبلا با فرد آشنا بوده است.
prefamiliarity
پیش‌آشنایی، شناخت قبلی از فرد، مکان یا موضوعی خاص است که باعث تسهیل در تعاملات می‌شود.
prefamiliarly
به شیوه‌ای پیش‌آشنا اشاره دارد که در آن افراد به شکل غیررسمی یا دوستانه با یکدیگر صحبت می‌کنند.
prefamous
پیش مشهور، به وضعیتی اشاره دارد که فرد یا موضوعی قبل از مشهور شدن نسبتا شناخته شده است.
prefamously
به شکلی که فرد یا موضوعی قبل از اینکه مشهور شود به صورت نسبی شناخته شده است.
prefashion
پیش‌مدل، اشاره به مدلی دارد که قبل از مد فعلی وجود داشته است.
prefashioned
پیش طراحی شده، به اشیاء یا لباس‌هایی اشاره دارد که از قبل طراحی و آماده شده‌اند.
prefatial
پیش‌گفتاری، به متن یا سخنانی اطلاق می‌شود که قبل از موضوع اصلی بیان می‌شود.
prefator
پیش‌گفتار، به فردی اطلاق می‌شود که مقدمه‌ای بر یک کتاب یا اثر علمی می‌نویسد.
prefatorial
پیش‌گفتاری، به صفات یا ویژگی‌های مربوط به مقدمه یا پیش‌گفتار گفته می‌شود.
prefatorially
به صورت پیش‌گفتاری، به گونه‌ای که مقدمه‌ای برای یک موضوع یا بحث باشد.
prefatorily
به صورت پیش‌گفتاری، به نوعی که به صورت مقدمه به یک موضوع اشاره کند.
prefavor
ترجیح دادن، عملی است که در آن چیزی را به دلیل مزایای خاص آن نسبت به موارد دیگر انتخاب می‌کنید.
prefavorable
مطلوب، به شرایطی اطلاق می‌شود که مساعد یا قابل قبول باشد.
prefavorably
به‌طور مطلوب، وقتی که شرایط یا پاسخ‌ها مثبت و قابل قبول هستند.
prefavorite
محبوب‌ترین، به چیزی اطلاق می‌شود که از بین گزینه‌های مختلف بهترین انتخاب باشد.
prefearful
نگران، به حالتی اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده ترس یا اضطراب است.
prefearfully
به‌طور ترسان، حالتی که در آن شخص با احساس ترس یا نگرانی رفتار می‌کند.
prefeast
پیشا افطار، عمل خودداری از خوردن پیش از صبحانه‌ها یا وعده‌های خاص، غالباً برای آمادگی روحی یا جسمی.
prefectly
به طرز عالی، بدون هیچ نقص و ایرادی، به بهترین شکل ممکن.
prefectoral
مرتبط با مقام یا مسئولیت نمایندگی، معمولاً در زمینه‌های تحصیلی یا سازمانی.
prefectorial
سیستم یا ساختار مرتبط با مدیریت و رهبری در یک نهاد، معمولاً در مدارس.
prefectorially
به شیوه‌ای که نمایندگان معمولاً رفتار می‌کنند، با حسن‌خلق و نظم.
prefectorian
مرتبط با نمایندگان یا نظام نمایندگی، در زمینه‌های آموزشی یا سازمانی.