rabbling
صحبت کردن یا غرولند کردن به طور بی‌هدف یا شلوغ که ممکن است موجب سردرگمی شود.
rabboni
رابونی، کلمه‌ای عبری به معنای معلم یا استاد، معمولاً در متون مذهبی برای اشاره به رهبری معنوی استفاده می‌شود.
rabbonim
رابونی‌‍م، جمع کلمه رابیر، به معنای معلمان و رهبران معنوی در فرهنگ یهودیت است.
rabbonis
رابونی‌‍س، شکل مؤنث کلمه رابیر، در برخی از جوامع جهت اشاره به زنان معلم یا رهبر معنوی به‌کار می‌رود.
rabdomancy
رابدمسی، روشی از پیشگویی که در آن از یک میله یا چوب برای شناسایی مکان‌ها یا منابع استفاده می‌شود.
rabelais
فرانسیس رابله، نویسنده و شاعر فرانسوی، معروف به آثارش که شامل طنز و نقد اجتماعی می‌شود.
rabelaisianism
رابله‌ایسم، فلسفه‌ای در ادبیات معاصر که به شادی، آزادی و زندگی شاد اشاره دارد.
rabelaism
رابلائیسم، سبکی از ادبیات که به نمایش عناصر نامناسب، عجیب و غریب در زندگی بشر می‌پردازد و اغلب به نقد جامعه و رفتارهای انسانی می‌پردازد.
rabfak
راب‌فک، اصطلاحی در محیط‌های علمی که به یک مفهوم خاص اشاره دارد و ممکن است در زمینه‌های مختلف به کار رود.
rabiator
رابیاتور، کسی که مسئول نظارت و مدیریت فعالیت‌ها یا فرآیندها در یک سازمان است.
rabic
رابیک، گویشی از زبان عربی که در برخی مناطق خاص به کار می‌رود و به ویژه در مطالعه فرهنگ‌های محلی مفید است.
rabidity
رابیدیتی، حالتی که در آن فرد دچار دیوانگی یا عدم تعادل عقلانی می‌شود.
rabidities
رابیدیتی‌ها، به مجموعه‌ای از حالات یا رفتارهای غیر منطقی یا دیوانه گونه اشاره دارد.
rabidly
به طرز افراطی و هیجان‌زده، معمولاً برای توصیف رفتارهای غیرمعمول و شدید.
rabidness
شدت و افراط در احساسات یا رفتار، به ویژه در زمینه عواطف شدید.
rabietic
مرتبط با وضعیت یا بیماری رابی، به خصوص در حیوانات.
rabific
دارای قابلیت افراطی یا تحریک شدید، به ویژه در زمینه احساسات.
rabiform
شکل یا ظاهری که به نوعی با rabies یا بیماری‌های مشابه مرتبط باشد.
rabigenic
مربوط به تولید یا ایجاد بیماری رابی در موجودات.
rabin
را بین، شخصیتی مهم در سیاست اسرائیل، به ویژه در روند صلح خاورمیانه شناخته می‌شود.
rabinet
ربینت، بخشی از ساختارهای مذهبی که در واقع به معنای مجلس یا تشکیلات است.
rabious
ربیوس به معنای رفتار یا ویژگی‌ای است که می‌تواند حیرت‌انگیز یا جذاب باشد.
rabirubia
را بیروبیای، محلی با تنوع زیستی و گیاهی خاص.
rabitic
رابی‌تیک به عنوان یک حوزه مطالعاتی در خصوص ژنتیک از اهمیت و نوآوری زیادی برخوردار است.
rablin
رابرلین به معنای شخصیتی خنده‌دار یا سرگرم‌کننده در داستان.
rabot
رابوت، ابزاری برای صاف‌کردن و سطوح کردن چوب که معمولاً در نجاری استفاده می‌شود.
rabulistic
رابولیستیک، صفتی که به سبکی منحصر به فرد و خلاقانه در هنر اشاره دارد.
rabulous
رابیولس، صفتی که به زیبایی یا شگفت‌انگیزی فوق‌العاده اشاره دارد.
racahout
راکاوت، نوشیدنی سنتی که معمولاً از جو برشته تهیه می‌شود و در میان بعضی فرهنگ‌ها محبوب است.
racallable
را کالبل، به شماره‌ای اشاره دارد که می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد یا تماس گرفته شود.
racche
راکه، ساز منحصر به فردی که در بعضی موسیقی‌های سنتی کاربرد دارد.
raccoonberry
توت راکون، میوه‌ای کوچک و خوراکی که معمولاً در طبیعت پراکنده است.
raccroc
رکروک، اصطلاحی برای اشاره به راکون‌های باهوش و بازیگوش.
raceabout
تعهد به دویدن یا حرکت سریع در اطراف یک مکان.
racebrood
گروهی از تولیدات نژاد خاص برای مسابقه.
racegoing
عمل رفتن به مسابقات اسب‌دوانی.
racelike
شباهت به راکون در خصوصیات ظاهری.
raceline
خط مسابقه، بهترین مسیر برای حرکت در یک مسیر مسابقه‌ای است که سرعت حداکثری را ممکن می‌سازد.
racemase
راشمِیز آنزیمی است که وظیفه تبدیل ایزومرهای نوری را به یکدیگر دارد.
racemation
راشمیشن به فرآیند تبدیل ایزومرهای نوری فعال به ایزومرهای غیر فعال اطلاق می‌شود.