reconsole
دلداری دوباره، تلاش برای تسکین و آرامش کسی که در حالت ناراحتی قرار دارد.
reconsoled
دلداری دوباره، حالت آرامش‌یابی یا تسکین مجدد شخصی که از لحاظ عاطفی آسیب دیده است.
reconsolidation
تجدید ادغام، فرآیند ترکیب دوباره اقلام یا اطلاعات برای بهبود و کارایی.
reconsolidations
عملیات تجدید ادغام به منظور بهبود شرایط مالی یا عملکرد سازمان‌ها
reconsoling
عمل ترتیب دادن مجدد برای آرامش یا تسکین انسان‌ها بعد از ناراحتی یا بحران
reconstituent
شخص یا چیزی که در بازسازی یک گروه یا ساختار نقش دارد
reconstructible
قابل بازسازی: چیزی که می‌توان آن را دوباره به حالت اولیه برگرداند.
reconstructional
مرتبط با عمل بازسازی، به ویژه در زمینه‌های مانند ساختمان یا تاریخ.
reconstructionary
مرتبط با اقدامات یا سیاست‌های بازسازی و احیای مناطق آسیب‌دیده.
reconstructionism
احیاءگرایی، یک فلسفه آموزشی که بر اهمیت اصلاحات اجتماعی و بهبود جامعه تأکید دارد.
reconstructionist
احیاءگر، کسی که به اصول احیاءگرایی معتقد است و بر اجرای اصلاحات اجتماعی تأکید دارد.
reconstructively
به طور احیاءگرانه، به معنای تفکر و عمل در جهت بازسازی و بهبود.
reconstructiveness
احیاءگرایی، کیفیت یا ویژگی ایجاد تغییرات و بازسازی مثبت در یک زمینه خاص.
reconstructor
بازسازی‌کننده، شخصی که وظیفه بازسازی و تعمیر یک شیئ یا ساختار را به عهده دارد.
reconstrue
دوباره تفسیر کردن، به معنای تفسیر مجدد اطلاعات یا رویدادها به شیوه‌ای متفاوت.
reconsult
دوباره مشاوره کردن، به معنای مراجعه دوباره به کسی برای دریافت نظر یا راهنمایی تازه است.
reconsultation
مشاوره مجدد، مراجعه دوباره به یک متخصص برای دریافت اطلاعات یا راهنمایی اضافی است.
recontact
دوباره تماس گرفتن، به معنای برقراری ارتباط مجدد با کسی است.
recontamination
آلودگی مجدد، به معنای ورود دوباره آلودگی به یک محیط یا منبع است.
recontemplate
دوباره تأمل کردن، به معنای فکر کردن مجدد درباره یک موضوع یا گزینه‌ها است.
recontemplated
دوباره تأمل کرده، به معنای تفکر مجدد درباره یک تصمیم یا موضوع است.
recontemplating
بازنگری، دوباره فکر کردن به یک موضوع یا تصمیم قبلی و ارزیابی مجدد آن.
recontemplation
بازنگری، عمل یا فرآیند دوباره فکر کردن به موضوع یا تصمیمی.
recontend
دوباره رقابت کردن، برای بار دوم به چالش کشیدن یا مبارزه کردن.
reconter
دوباره گفتن، بار دیگر روایت کردن یک داستان یا واقعه.
recontest
دوباره رقابت کردن، به چالش کشیده شدن در یک رقابت قبلی.
recontested
دوباره به چالش کشیده شده، اشاره به یک رقابت مجدد میان طرفین.
recontesting
چالش مجدد یا رقابت دوباره در یک مسابقه یا انتخابات.
recontests
چالش‌های مجدد، به ویژه در زمینه رقابتی یا جوایز.
recontinuance
ادامه مجدد یک روند قانونی یا جلسه.
recontinue
ادامه دادن مجدد یک فعالیت یا فرآیند.
recontract
بستن مجدد یک قرارداد یا توافق.
recontracted
قرارداد مجدد یا توافق جدید انجام شده تحت شرایط جدید.
recontracting
تجدید قرارداد، عملی است که در آن یک قرارداد جدید به منظور تغییر شرایط یا تمدید یک قرارداد قبلی بسته می‌شود.
recontraction
تجمع مجدد، معمولاً به فرآیند کاهش اندازه یا شکل چیزی اشاره دارد، به ویژه در بافت‌های عضلانی.
recontracts
تجدید قراردادها به معنای امضای قراردادهای جدید یا اصلاح شده بین طرفین است.
recontrast
مقایسه مجدد بین دو یا چند چیز برای درک بهتر تفاوت‌ها.
recontribute
کمک مجدد به یک پروژه یا فعالیت، معمولاً پس از تغییرات یا نیاز به کمک بیشتر.
recontribution
پرداخت یا کمک مجدد به یک پروژه یا فعالیت برای اطمینان از پیشرفت یا موفقیت آن.
recontrivance
تجدید ساخت، فرایند ایجاد یا اصلاح یک طراحی یا سازه قبلی به منظور بهبود یا تغییر آن.