refractively
رفتار نوری که در نتیجه انکسار نور در محیط‌های مختلف مانند آب یا شیشه اتفاق می‌افتد.
refractiveness
ویژگی یا قابلیت یک ماده در انکسار نور.
refractivity
معیار یا خاصیت مربوط به انکسار نور در مواد مختلف.
refractivities
چندین انکسارپذیری مرتبط با مواد مختلف.
refractometry
علم اندازه‌گیری انکسار نور در مواد.
refractometric
مربوط به روش‌های اندازه‌گیری انکسار نور.
refractorily
به صورت سرسختانه و غیرقابل انعطاف، به گونه‌ای که تغییر نظر یا عمل دشوار باشد.
refractoriness
ویژگی و خصوصیتی که در آن فرد یا ماده به راحتی تغییر نمی‌کند یا تسلیم نمی‌شود.
refracturable
قابلیت انکسار یا تغییر جهت نور در مواد خاص، معمولاً اشاره به ویژگی‌های نوری یک جسم دارد.
refracture
شکستگی دوباره یک استخوان یا بافت آسیب‌دیده، بعد از اینکه قبلاً ترمیم شده است.
refractured
وارد آمدن دوباره شکستگی به یک استخوان یا بافت، معمولاً به دنبال آسیب قبلی.
refractures
شکستگی‌های مجدد، به ویژه پس از بهبودی، معمولاً شامل استخوان‌ها یا بافت‌های آسیب‌دیده می‌شود.
refracturing
شکست مجدد، فرایندی که در آن چاه‌های نفت یا گاز دوباره شکسته می‌شوند تا جریان مجدد مایعات به نحو بهتری برقرار گردد.
refragability
شکست‌پذیری، قابلیت یک ماده برای شکسته شدن یا شکسته شدن دوباره، به ویژه در زمینه‌های صنعتی و مهندسی.
refragable
شکست‌پذیر، به موادی اشاره دارد که قابلیت شکستن یا شکست مجدد را دارند.
refragableness
شکست‌پذیری، ویژگی یک ماده که می‌تواند شکسته یا شکسته شود دوباره.
refragate
شکست مجدد، به عمل ایجاد شکست‌های جدید در ماده یا اجزا اشاره دارد.
refragment
تجزیه مجدد، فرایندی که در آن یک شئ یا داده‌ها به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شوند دوباره.
refrainer
بازدارنده به شخصی اطلاق می‌شود که از انجام کاری خودداری می‌کند یا تلاش می‌کند تا از موقعیت‌های تنش‌زا دوری کند.
refrainment
اجتناب به عمل یا فرآیند جلوگیری از انجام کاری اشاره دارد.
refrangent
شکست‌گر به ماده‌ای اطلاق می‌شود که نور را می‌شکند و بر رفتار آن تاثیرگذار است.
refrangibility
شکست‌پذیری به قابلیت تغییر جهت نور هنگام عبور از ماده‌ای اطلاق می‌شود.
refrangibilities
شکست‌پذیری‌ها به ویژگی‌های مختلف مواد در تغییر جهت نور اشاره دارد.
refrangibleness
شکست‌پذیری به مفهوم قابلیت مواد در انحنای نور اشاره دارد.
refreid
احساس تازه شدن یا شاداب شدن بعد از خستگی یا سختی.
refreit
بازنویسی یا بیان دوباره یک متن یا گفته.
refrenation
عمل بازگویی یا دوباره بیان کردن اطلاعات.
refrenzy
حالت شدیدی از هیجان یا فعالیت، معمولاً در واکنش به یک رویداد.
refresco
نوشیدنی خنک و تازه‌کننده، معمولاً بدون الکل.
refreshant
چیزی که حس تازگی و شادابی می‌دهد.
refreshen
تازه کردن، بهبود ویژگی یا حالت چیزی، معمولاً به معنای به‌روزرسانی یا احیای آن.
refreshener
خوشبوکننده، چیزی که بوی نامطبوع را از بین می‌برد یا بویی خوش به محیط می‌بخشد.
refreshful
تازه‌کننده، به معنای ایجاد احساس تازگی و نشاط.
refreshfully
به معنای طرز صحبت یا ارائه‌ای که احساس تازگی را منتقل می‌کند.
refreshingness
تازه‌کنندگی، کیفیتی که احساس تازگی و نشاط ایجاد می‌کند.
refry
دوباره سرخ کردن، پختن چیزی که قبلاً سرخ شده است برای بهبود بافت یا طعم.
refricate
شکستن یا خرد کردن مواد به قطعات کوچکتر.
refried
لوبیا یا برنجی که دوباره سرخ می‌شود تا طعمی بهتر پیدا کند.
refries
عمل دوباره سرخ کردن مواد غذایی.
refrig
به یخچال گذاشتن غذا برای حفظ تازگی.