submotive
زیرمحرک، به معنای علت و انگیزه‌ای پنهان که رفتار را شکل می‌دهد.
submountain
زیرکوه، به معنای ناحیه‌ای که در زیر قله‌های کوه قرار دارد.
submucosal
زیر مخاطی، مربوط به لایه‌ای از بافت که زیر پوشش مخاطی قرار دارد و در بسیاری از ارگان‌های بدن وجود دارد.
submucosally
به روشی که مربوط به زیر مخاط است.
submucous
زیر مخاطی، مربوط به لایه‌ای از بافت که زیر لایه مخاطی قرار دارد و به عملکرد بافت و اندام‌ها ارتباط دارد.
submucronate
زیر مُکرو نات، به ویژگی‌هایی اشاره دارد که برشی نرم در انتهای یک عضو را نشان می‌دهد.
submucronated
زیر مُکرو نات، دارای نوک‌هایی کوچک و کم‌پرز است که در برخی از گیاهان مشاهده می‌شود.
submultiplexed
زیر چند فرکانسی، یک روش انتقال داده است که تعدادی کانال مجزا را در یک باند فرکانسی ترکیب می‌کند.
submundane
زیرزمینی، به معنای جزئیات یا ویژگی‌هایی که معمولاً توجه کمتری به آن‌ها می‌شود.
submuriate
زیر نمکی، به معنی ترکیباتی است که شامل نمک‌های زیرین می‌شود.
submuscular
زیر عضلانی، به جنبه‌هایی از بافت اشاره دارد که در زیر عضلات قرار دارند.
submuscularly
به طور زیر عضلانی، به معنای انجام اقداماتی است که در زیر عضلات صورت می‌گیرد.
subnacreous
زیر صدفی، به نوعی مواد اشاره دارد که شبیه به صدف درخشنده هستند.
subnanosecond
زیر نانوثانیه، به مقیاس زمانی اشاره می‌کند که کمتر از یک نانوثانیه است.
subnarcotic
ساب‌نارکوتیک به داروهایی اطلاق می‌شود که خواص نارکوتیک دارند، اما اثرات آن‌ها محدودتر بوده و خطر اعتیاد کمتری دارند.
subnasal
ساب‌نوزالی به روش‌ها یا مکان‌های مربوط به ناحیه زیر بینی اشاره دارد.
subnascent
ساب‌ناسنت به وضعیتی اشاره دارد که در حال شکل‌گیری و رشد اولیه است.
subnatural
ساب‌طبیعی به پدیده‌هایی اطلاق می‌شود که فراتر از طبیعت و واقعیت‌های ملموس هستند.
subnaturally
ساب‌طبیعی به معنای ویژگی‌ها یا پدیده‌هایی است که احساس غیرطبیعی و غیرعادی دارند.
subnaturalness
ساب‌طبیعت به کیفیت یا حالت چیزهایی اشاره دارد که فراتر از طبیعت معمولی به نظر می‌رسند.
subnect
زیر اتصال، ساختاری که اجزای مختلف را به هم مرتبط می‌کند.
subnervian
زیر عصبی، مرتبط با بافت یا سیستم عصبی.
subness
زیر بودن، سطحی از یک ویژگی که بیانگر زیر یا زیری بودن است.
subneural
زیر عصبی، مرتبط با ساختارهای زیر بافت عصبی.
subnex
زیر اتصال، استخوان یا عنصر حمایتی که زیر ساختار اصلی قرار دارد.
subnitrate
زیر نیترات، مرتبط با ترکیبات نیتراتی که در زیر سطح قرار دارند.
subnitrated
کلمه‌ای که به خاکی اشاره دارد که نیتروژن به طور طبیعی در آن به شکل کاهشی وجود دارد.
subniveal
منطقه‌ای که زیر پوشش برف قرار دارد و برای برخی از انواع حیات وحش زیستگاه است.
subnivean
مربوط به محیط زیر برف که برای تنوع زیستی اهمیت دارد.
subnodal
منطقه‌ای زیر گره که در گیاه‌شناسی به توزیع و رشد گیاه کمک می‌کند.
subnode
زیرمجموعه‌ای از یک گره که به مدیریت عملکرد در یک سیستم کمک می‌کند.
subnodes
جمع فرمی از زیرمجموعه‌های گره که به عملکرد سیستم کمک می‌کند.
subnodulose
به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که در آن یک ساختار دارای گره‌های کوچک و متعددی است.
subnodulous
به شکل یا ساختاری که دارای گره‌های کوچکتر است، اطلاق می‌شود.
subnormality
وضعیتی که در آن یک ویژگی یا معیار استاندارد به طور قابل توجهی کمتر از حد عادی است.
subnormally
به شیوه‌ای که کمتر از حد نرمال باشد یا عملکرد زیر عادی نشان دهد.
subnotation
به یادداشت‌های تکمیلی یا زیرنوشته‌های اضافی در متون اشاره دارد.
subnotational
به ویژگی‌های مربوط به یادداشت‌های اضافی یا زیرنوشته‌ها اشاره دارد.
subnote
یادداشت فرعی، یادداشتی است که برای توضیح یا تذکر در متن اصلی گنجانده می‌شود.
subnotochordal
زیر نوتوchodal، به ساختاری در جنین‌شناسی اشاره دارد که در توسعه مهره‌داران نقش دارد.