ingestant
مادهای که انسان یا حیوان مصرف میکند تا به داخل بدن برود.
ingester
شخص یا موجودی که مواد غذایی را مصرف میکند.
ingestible
موادی که قابل خوردن هستند و میتوان آنها را به بدن وارد کرد.
ingestive
حوزهای که به خوردن یا جذب غذا مربوط میشود.
inghamite
اینکامییت نوعی معدنی با ساختار خاص که در برخی از مناطقی با ترکیب خاص شیمیایی شکل میگیرد.
inghilois
نوعی پارچه که به خاطر ویژگیهای خاصش در صنعت مد مورد استفاده قرار میگیرد.
ingine
موتور، سازهای که انرژی مکانیکی تولید میکند.
ingirt
احساس شرمندگی یا ننگ به دلیل تصمیمات یا اعمال خاص.
ingiver
شخصی که به راحتی و سخاوت چیزی را به دیگران میدهد.
ingiving
عمل بخشیدن یا دادن چیزی به دیگران.
inglesa
انگلیسی، صفتی برای توصیف چیزهایی که به انگلستان یا مردم آن مربوط میشود.
ingleside
محله یا منطقهای که به نام اینگلساید شناخته میشود.
inglobate
به معنای فرایند یا حالت درهمراندهشدن یا بلعیدهشدن.
inglobe
عمل ادغام و ترکیب با چیز دیگری.
inglobed
عبارتی که به حالت یا فرایند بلعیده شدن یا درهمفرورفتن اشاره دارد.
inglobing
عمل بلعیده شدن یا ادغام چیزها در یکدیگر.
ingloriously
بدون افتخار و به طرز شرمآوری؛ به محفظه یا وضعیت نامطلوبی اشاره دارد که شخص یا گروه به آن دچار میشود.
inglu
محل ذخیرهسازی غذا در پرندگان؛ به طور خاص به کیسه ای که بین مری و معده قرار دارد اشاره دارد.
inglut
زیاد خوردن یا پرخوری؛ رفتار معکوس به کمخوری.
inglutition
پرخوری غیر طبیعی، بیشتر از آنچه که بدن نیاز دارد.
ingluvial
مربوط به کیسه ذخیره غذایی در پرندگان و برخی جانوران دیگر.
ingluvies
انگلوویس، کیسهای در پرندگان که برای ذخیره و نرم کردن غذا قبل از هضم استفاده میشود.
ingluviitis
انگلوویسیت، التهاب انگلوویسها در پرندگان که میتواند باعث مشکلات گوارشی شود.
ingluvious
انگلوویسی، به ویژگیها و صفات مرتبط با انگلوویسها اشاره دارد.
ingnue
انگنیو، به دختر یا زنی اشاره دارد که معصوم و بیتجربه است.
ingoingness
ورودی، اشاره به میزان یا روند ورود، مخصوصاً در زمینه آب یا مواد.
ingomar
انگومار، به شخصی اطلاق میشود که به عنوان یک شکارچی یا جنگجو معمولاً اقداماتی جسورانه انجام میدهد.
ingorge
قورت دادن، به معنای بلعیدن یا جذب کردن مقدار زیادی از اطلاعات یا مواد به طور سریع و کامل.
ingoted
به معنای فلزات یا مواد قارت شده، که به شکل میلهها یا قالبها در آمدهاند.
ingoting
عمل یا فرآیند قارت کردن، به ویژه در صنعت فلزکاری.
ingotman
شخصی که در صنعت فلزکاری مسئول قارت کردن فلزات است.
ingotmen
افرادی که در صنعت فلزکاری به قارت کردن فلزات مشغول هستند.
ingracious
عدم ادب، بیاحترامی و ناپسند بودن، به ویژه در برخورد با دیگران.
ingraftation
نوعی پیوند که در آن بخشی از یک گیاه به گیاه دیگری متصل میشود.
ingrafter
شخصی که به انجام پیوند زنی گیاهان میپردازد.
ingram
اصطلاح علمی در زبانشناسی برای اشاره به واحد معنایی یا ساختاری.