nearaivays
نزدیک، برای اشاره به فاصله کم از جایی استفاده می‌شود.
nearaway
نزدیک به جایی، به ویژه در زمینه فاصله.
nearaways
در نزدیکی، به معنای نزدیک به جایی یا در مرز یک مکان.
nearctica
واژه‌ای خیالی برای اشاره به ناحیه‌ای خاص، ممکن است در داستان‌ها یا افسانه‌ها مورد استفاده قرار گیرد.
nearish
نزدیک، ولی نه کاملاً مشخص، به معنای اینکه چیزی در فاصله‌ای نه چندان دور قرار دارد.
nearlier
نزدیکتر زمانی به زمان گذشته یا آینده، به معنی زودتر از زمان معین.
nearliest
نزدیک‌تر از همه به نقطه یا مکان مشخصی.
nearmost
نزدیک‌ترین به نقطه‌ای خاص، به ویژه در مورد مکان‌ها.
nearnesses
حالت یا ویژگی نزدیک بودن به چیزی، به ویژه در مورد فاصله یا زمان.
nearsight
مشکل در دیدن اشیاء در فواصل دور.
nearsightedly
بخشی از دیدگاه نزدیک‌بینی و عدم مشاهده تصویر کلی.
nearsightedness
نزدیک بینی، اختلالی در بینایی است که در آن فرد می‌تواند اشیاء نزدیک را واضح ببیند، اما اشیاء دورتر به وضوح دیده نمی‌شوند.
nearthrosis
نزدیک‌تخنیسی، اصطلاحی در پزشکی است که به اختلال در کارکرد طبیعی مفاصل اشاره دارد.
neascus
نزدیکوس، اصطلاحی در زیست‌شناسی است که به نوع خاصی از رشد در گیاهان یا ارگانیسم‌ها اشاره دارد.
neatherd
دبیره‌کار، به فردی اطلاق می‌شود که گاوها را در مزرعه نگهداری و مراقبت می‌کند.
neatherdess
دبیره‌کار زن، به زنی اطلاق می‌شود که گاوها را در مزرعه نگهداری می‌کند.
neatherds
دبیره‌کاران، به گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که وظیفه مراقبت و نگهداری از گاوها را در مزرعه بر عهده دارند.
neathmost
زیرین‌ترین، به معنی پایین‌ترین یا عمیق‌ترین لایه، به طور خاص برای توصیف بر آمدگی‌ها یا لایه‌ها استفاده می‌شود.
neatify
مرتب کردن یا منظم کردن، به عمل نظم بخشیدن به چیزی اشاره دارد.
neatnesses
مرتب بودن، به کیفیت یا حالت منظم، مرتب و قابل کنترل اشاره دارد.
neavil
بخش قابل مشاهده یک سطح بزرگتر زیر آب یا درون خاک، به طور خاص در مورد یخچال‌ها و یخ‌های دریایی.
neback
قسمتی از یک شیء که در سمت پشت یا زیر آن قرار دارد، معمولاً به ویژگی‌های غیرقابل مشاهده اشاره دارد.
nebaioth
شخصیتی در اسطوره‌های باستانی که معمولاً نماد جستجوی دانش و سفر است.
nebalia
نمالیا، موجوداتی از خانواده کلدایوس و دوزیستان آبزی کوچک که در آب‌های دریا زندگی می‌کنند.
nebaliacea
نبالیاسه، یک رده از سخت‌پوستان دریایی که شامل نبالیا و دیگر گونه‌ها می‌باشد.
nebalian
نبالی، اشاره به ویژگی‌ها یا خصوصیات مربوط به نبالیا دارد.
nebaliidae
نبالییده، خانواده‌ای از سخت‌پوستان دریایی که شامل نبالیا و دیگر گونه‌های مرتبط است.
nebalioid
نبالویید، اشاره به نهادهای دریایی خاصی دارد که مرتبط با خانواده نبالیا هستند.
nebbed
جمع کردن یا پوشاندن چیزی، به ویژه در مورد پوشش‌ها یا وسایل.
nebbuck
نبوک، یک واژه که عموماً به معنی چیزی غیر عادی یا غیر معمول استفاده می‌شود.
nebbuk
نبک، یک اصطلاح نادر که در فرهنگ‌های خاص ممکن است معنا پیدا کند.
nebel
نبل، واژه‌ای به معنی مه یا بخار که در طبیعت دیده می‌شود.
nebelist
نیبلیست، اصطلاحی که به فردی اطلاق می‌شود که در مطالعه مه و ابری مطالعه می‌کند.
nebenkern
نبنکرن، اصطلاحی که در زمینه‌های علمی برای توصیف یک عنصر کلیدی استفاده می‌شود.
nebiim
نبییم، واژه‌ای در زمینه متون مقدس در یهودیت که به مکتوبات پیامبران اشاره دارد.
nebris
نبرس، نوعی گیاه نادر است که در مکان‌های خاصی رشد می‌کند.
nebrodi
کوه‌های نبرودی، رشته کوهی در ایتالیا هستند که مناظر طبیعی خاصی دارند.
nebularization
نبلاریزاسیون، فرآیند تبدیل گازها و غبار در فضا به ستاره‌ها است.
nebularize
نبلاریزه کردن، یعنی تبدیل داده‌ها به شکلی که قابل فهم‌تر شود.
nebulated
نبلوله‌ای، به وصف ساختارهایی اشاره دارد که شکل یا الگوهای خاصی دارند.