nonsubsidies
دعمیت مالی که تحت شرایط یارانه‌ای قرار نمی‌گیرد.
nonsubsiding
به وضعی اطلاق می‌شود که در آن سطح یا وضعیت یک منبع ثابت و قابل پیش‌بینی باقی می‌ماند.
nonsubsistence
عدم نیاز به تأمین معیشت پایه، به معنای زندگی بیرون از حداقل نیازهای جسمی و مالی.
nonsubsistent
که به نوعی زندگی می‌کند که به حداقل نیازهای حیاتی وابسته نیست.
nonsubstantial
که به طور قابل توجهی یا به طور واقعی وجود ندارد، علمی یا معتبر نیست.
nonsubstantialism
عقیده‌ای که اهمیت مواد و اشکال ثابت را انکار می‌کند.
nonsubstantialist
کسی که به فلسفه غیرمحتوایی‌گرایی اعتقاد دارد و بر غیرمادی بودن تأکید می‌کند.
nonsubstantiality
کیفیت یا وضعیت عدم وجود محتوا یا اهمیت معتبر.
nonsubstantially
غیرمعنایی، به چیزی اشاره دارد که تاثیر یا اساس قابل توجهی ندارد.
nonsubstantialness
عدم معناداری، به کیفیت یا حالت عدم داشتن واقعیت یا اهمیت قابل توجه اشاره دارد.
nonsubstantiation
عدم اثبات، به معنای نبود شواهد یا ثبوتی برای ادعاها است.
nonsubstantival
غیرذاتی، به چیزی اطلاق می‌شود که بی‌اساس یا بدون واقعیت است.
nonsubstantivally
به صورت غیرذاتی، در حالتی که بر پایه واقعیات یا شواهد قابل اتکا نیست.
nonsubstantive
غیرمؤثر، به اطلاعات یا جزئیاتی اطلاق می‌شود که تأثیر یا اهمیت کمی دارند.
nonsubstantively
به معنای عدم تغییر یا تأثیر واقعی در مفهوم یا موضوع اصلی؛ بیشتر به جزئیات سطحی اشاره دارد.
nonsubstantiveness
حالت یا کیفیت غیرمعنوی بودن؛ نشان‌دهنده نبود تأثیر واقعی بر موضوعی خاص.
nonsubstituted
حالت یا ویژگی عدم وجود جایگزینی؛ به معنای استفاده از منبع اصلی بدون تغییر.
nonsubstitution
وضعیتی که در آن هیچ جایگزینی وجود ندارد؛ به معنای حفظ اصل.
nonsubstitutional
مربوط به ویژگی یا خاصیت عدم امکان تعویض؛ به معنای حفظ اصل یا نوع اصلی.
nonsubstitutionally
به طور غیرتعویضی؛ به معنای انجام کاری بدون جایگزینی یا تغییر.
nonsubstitutionary
غیر قابل جایگزینی، به مفهوم نظریه یا عملی اطلاق می‌شود که امکان تعویض یا جایگزینی آن با گزینه دیگر وجود ندارد.
nonsubstitutive
غیرقابل جایگزینی، به معنای این است که چیزی نمی‌تواند به راحتی با گزینه‌ای دیگر تعویض شود.
nonsubtile
غیرظریف، به معنای عدم داشتن لطافت یا ظرافت در بیان یا رفتار.
nonsubtilely
به صورت غیرظریف، به معنی بیان مستقیم و صریح بدون هیچ گونه لطافت یا نازک‌کاری.
nonsubtileness
عدم ظرافت، به معنی نداشتن لطافت یا مهارت در بیان یا عملکرد.
nonsubtility
عدم ظرافت، به معنای نداشتن لطافت یا نکته‌سنجی در استدلال یا رفتار.
nonsubtle
غیرملایم به معنای عدم استفاده از دقت یا ظرافت در بیان احساسات یا نظرات است.
nonsubtleness
عدم ملایمت، به عدم دقت و ظرافت در بیان یا عمل اشاره دارد.
nonsubtlety
عدم ظرافت به معنای عدم شفافیت و روش‌های غیرملايم در بیان مفهوم است.
nonsubtleties
عدم ظرافت‌ها به مواردی اشاره دارد که درک آنها نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد.
nonsubtly
به‌طور غیرملایم، بدون ملایمت یا دقت در بیان.
nonsubtraction
عدم کسر به معنای عدم حذف یا کم کردن از یک مقدار است.
nonsubtractive
رویکردی که در آن به جای حذف، محتوا یا عنصر جدیدی اضافه می‌شود.
nonsubtractively
به شیوه‌ای که در آن به جای حذف، بر روی اضافه کردن تمرکز می‌شود.
nonsuburban
مناطق یا سبک زندگی که در خارج از حومه‌های شهری و با ویژگی‌های شهری هستند.
nonsubversion
عدم تلاش برای تخریب یا تغییر یک سیستم یا حکومت.
nonsubversive
غیرخرابکارانه، به معنای عدم تلاشی برای تخریب یا ایجاد خطر در یک سیستم.
nonsubversively
به شیوه‌ای که به جای تخریب به بهبود معتقد است.
nonsubversiveness
غیرواکنشی بودن به معنای عدم تلاش برای تغییر یا تخریب نظام یا ساختار سیاسی موجود.
nonsuccessful
ناموفق به معنای عدم دستیابی به هدف یا نتیجه مطلوب.