northmost
شمالیترین، به دورترین نقطه در شمال یک منطقه یا کشور اشاره دارد.
northness
شمالیت، ویژگی یا حالتی از بودن در شمال که ممکن است جنبههای فرهنگی، اجتماعی یا جغرافیایی داشته باشد.
norths
شمالها، چندین ناحیه یا منطقه در شمال را توصیف میکند، هر کدام با ویژگیهای خاص خود.
northumber
شمال زاد، به یک ناحیه خاص یا نامی در تاریخ اشاره دارد.
northupite
نورثوپیت، یک ماده معدنی نادر است که معمولاً در سنگهای آتشفشانی یافت میشود و دارای ترکیب شیمیایی خاصی است.
northwardly
به جهت شمال حرکت کردن یا در سمت شمال قرار داشتن.
northwesterner
شخصی که از منطقه شمالغربی میآید یا در آنجا زندگی میکند.
nortriptyline
نورتیپتیلین یک داروی ضدافسردگی است که برای درمان اختلالات روانی مشخص تجویز میشود.
norumbega
نورومبگا به عنوان یک منطقه افسانهای در تاریخ آمریکا شناخته میشود و در اسناد اولیه به آن اشاره شده است.
norway
کشوری در شمال اروپا که به خاطر طبیعت زیبا و تاریخی پر از وایکینگها شناخته میشود.
norward
به سمت شمال، در جهت شمالی به کار میرود.
norwards
به سمت شمال، شکل جمع از norward.
norweyan
وابسته به نروژ یا فرهنگ آن، به ویژه زبان و مردم.
norwest
به سمت شمال غرب، نشاندهنده یک جهت جغرافیایی.
norwestward
در جهتی به سمت شمال غرب، نوعی حرکت یا مسیر.
nosairi
نوسائری، به گروهی از مردم یا فرهنگهایی اشاره دارد که با ویژگیهای خاص خود شناخته میشوند.
nosairian
نوسائری، به ویژگیهایی اشاره دارد که به فرهنگ و جامعه نوسائری مرتبط است.
nosarian
نوساری به زبان یا فرهنگ خاص افرادی اشاره دارد که به این جامعه تعلق دارند.
nosean
نوزی به افرادی یا چیزهایی اشاره دارد که با فرهنگ خاصی مرتبط هستند.
noseanite
نوزیها به افرادی اشاره دارد که به فرهنگ نوزی تعلق دارند.
nosebanded
نوزی، به چیزی اشاره دارد که با نوار یا نساخت خاصی مشخص میشود.
nosebone
استخوان کوچکی در بینی که به ساختار آن کمک میکند.
noseburn
سوختگی ایجاد شده در ناحیه بینی به علت قرار گرفتن در معرض آفتاب.
nosegaylike
شبیه به باقلای گل، معمولاً در توصیف گلها یا آرایش آنها به کار میرود.
noseherb
گیاهی معطر که در طب سنتی به عنوان دارو استفاده میشود.
nosehole
سوراخ در بینی که هوا را وارد و خارج میکند.
noseless
عدم وجود بینی، معمولاً به علت حادثه یا بیماری.
noselessly
به معنای بدون بینی یا بدون نشانههای بینی است.
noselike
شبیه به بینی یا دارای ویژگیهای بینی.
noselite
گونهای از موجودات که خاصیتهای منحصر به فرد دارند.
nosematidae
خانوادهای از حشرات که پارازیت هستند و بر روی دیگر موجودات زندگی میکنند.
noseover
به حالتی که در آن چهره یا بینی به زمین بخورد و معکوس شود.
nosepinch
گرفتن یا فشار دادن بینی با انگشتان، معمولاً برای هدفی خاص یا آزمایش.
noser
شخصی که به طور مداوم و بیموقع به اطلاعات و بحثهای دیگران گوش میدهد یا کنجکاوی میکند.
nosesmart
توانایی تشخیص و تمایز بوها، به عنوان یک ویژگی شخصیتی.
nosethirl
تکنیکی برای تقویت حسها با حرکات مرتبط با بینی.
nosewards
به سمت جلوه بینی؛ اشاره به شناسایی بوها با کمک بینی.