orbiculoidea
گروهی از موجودات دریایی با مشخصات خاص که به دلیل پوستههای صاف شناخته میشوند.
orbific
به معنای دایرهای یا گرد که به شکلهای خاص اشاره دارد.
orbilian
اشیاء و آثار باستانی که به دوره اوربیلیان مربوط میشوند.
orbilius
شخصیتی تاریخی که تأثیر زیادی بر ادبیات و تاریخ گذاشته است.
orbing
چرخش یا حرکت در مدار دور یک جسم دیگر، معمولاً در مورد اجرام آسمانی.
orbitale
ساختاری که توزیع الکترونها در اوربیتالها در مولکولها را نشان میدهد.
orbitally
به شیوهای که در آن الکترونها در اوربیتالها حرکت میکنند.
orbitar
مداری که یک جسم در آن به دور یک شیء دیگر حرکت میکند.
orbitary
مربوط به حرکت در مدار، به خصوص در مورد اجرام آسمانی.
orbite
مدار حرکت یک جسم در اطراف جسم دیگر.
orbitelar
اوربیتلار به ناحیهای از آناتومی گفته میشود که مربوط به ساختارهای چشم و نواحی اطراف آن است.
orbitelariae
اوربیتالاریا نامی است که به برخی گونههای بیمهره در سیستماتیک اختصاص داده شده است.
orbitelarian
اوربیتالاری به موجوداتی اطلاق میشود که به نوعی به ناحیهٔ اوربیت یا ساختارهای مرتبط تعلق دارند.
orbitele
اوربیتل به ساختارها یا اشیایی اطلاق میشود که در تحقیقات خاص در ارتباط با اوربیت مورد مطالعه قرار میگیرند.
orbitelous
اوربیتالوس به ویژگیها و خصوصیات مرتبط با ناحیهٔ اوربیت اشاره دارد.
orbity
اوربیتی به ابعاد و جزئیات حرکات مداری اطلاق میشود که در فیزیک و نجوم اهمیت دارد.
orbitofrontal
قشر اوربیتوفرونتال بخشی از مغز است که در قضاوت، تصمیمگیری و پردازش احساسات نقش دارد.
orbitoides
اوربیتوئیدها نوعی از موجودات میکروسکوپی جاندار هستند که در دریا زندگی میکنند و به شناسایی گذشتههای زمینشناسی کمک میکنند.
orbitolina
اوربیتولینا نام یک جنس باستانی از جانداران دریایی است که در آنالیزهای زمینشناسی کاربرد دارد.
orbitolite
اوربیتولیتها نوعی جلبک سنگی هستند که در تشکیل رسوبات کربناته نقش دارند.
orbitolites
اوربیتولیتها نام انواع مختلف جلبکهای دریایی هستند که در زمینشناسی نقشی کلیدی دارند.
orbitomalar
اوربیتومالر به ناحیهای در سرتاسر چشم و گونهها اشاره دارد که در بررسیهای پزشکی اهمیت دارد.
orbitomaxillary
ناحیهای در آناتومی که به اتصال استخوانهای چشم و فک بالایی اشاره دارد.
orbitonasal
ساختاری در آناتومی که به ارتباط بین قسمتهای چشم و بینی اشاره دارد.
orbitopalpebral
منطقهای که به چشم و پلکها تعلق دارد و مربوط به آناتومی آنهاست.
orbitosphenoidal
استخوانی در پایه جمجمه که به ارتباط بین چشم و ساختارهای داخلی سر اشاره دارد.
orbitostat
دستگاهی که برای تعیین اندازهها و ابعاد کاسه چشم طراحی شده است.
orbitotomy
عمل جراحیای که در آن پوست و بافتهای اطراف کاسه چشم برش میخورد.
orbitozygomatic
منطقهای در اطراف چشم و گونه که به عنوان نقطهی مرجع در جراحیهای صورت استفاده میشود.
orbitude
مقدار خمیدگی یا انحنای مداری یک جسم در فضا.
orbless
حالت یا ویژگی که در آن هیچ منحنی یا کروی وجود نداشته باشد.
orblet
جزء کوچک یا قسمتی از یک جسم بزرگتر که دارای ویژگیهای مشابه است.
orblike
شکلی که شبیه به یک کره یا کروی است.
orbulina
جنس پروتوزوآ دریایی که معمولاً در رسوبات اقیانوسی یافت میشود و میتواند به عنوان شاخص محیطشناسی استفاده شود.
orcanet
اورکانت، نوعی موجود دریایی که در اقیانوسها زندگی میکند و به ویژگیها و رفتارهای خاص خود معروف است.
orcanette
اورکانت، نوعی موجود دریایی مشابه اورکانت، که اندازه کوچکتری دارد و در زیستگاههای مختلف یافت میشود.
orceins
اورسین، ترکیب شیمیایی طبیعی که معمولاً در رنگها و رنگآمیزی پارچهها به کار میرود.
orchamus
اورچامس، نوعی پروانه نادر که به دلیل زیبایی و ویژگیهای خاصش مورد توجه محافظان محیط زیست است.