oreshoot
Oreshoot به معنی جوانه زدن و رشد دوباره گیاهان است.
orestean
اوریستئان به موضوعات و داستانهایی اشاره دارد که حول محور سرنوشت، انتقام و عواقب عمل انسان میچرخند.
oresteia
اورستیا یک مجموعه از سه تراژدی است که به موضوعات انتقام و عدالت میپردازد.
orestes
اورستس، شخصیت مرکزی در اساطیر یونانی است که داستان او حول محور انتقام و عدالت میچرخد.
oretic
اورتیک، مرتبط با ذهن و فرآیندهای شناختی است.
oreweed
اورویید، نوعی گیاه دریایی است که در مناطق سنگی رشد میکند.
orewood
اورچوب، نوعی چوب است که برای ساخت و ساز و مبلمان استفاده میشود.
orexin
اورکسین، هورمونی است که بر خواب و بیداری تأثیر میگذارد.
orexis
اورکسیس، به حالی اشاره دارد که با اشتها و گرسنگی ارتباط دارد.
orfevrerie
اورفورری، هنر و صنعت ساخت اشیاء نقرهای و زینتی است.
orfgild
اورفگیلد، زینت یا شیئی منحصر به فرد که معمولاً در مراسمهای خاص مورد استفاده قرار میگیرد.
orfray
اورفری، نوعی زینت یا تزیین که معمولاً بر روی لباسها دیده میشود.
orfrays
اورفریها، انواع مختلف زینتها یا تزیینات که میتوانند بر روی لباس یا پارچهها استفاده شوند.
org
سازمان، نهاد یا گروهی که برای دستیابی به اهداف خاصی تشکیل شده است.
orgal
جلسه سازمانی، زمانی که اعضای یک سازمان برای تبادل اطلاعات و برنامهریزی گرد هم میآیند.
orgament
زینت، شیء تزیینی که به عنوان نشان یا علامت تقدیر یا زیبایی استفاده میشود.
orgamy
اورگامی، هنر تا کردن مواد طبیعی و ارگانیک به شکلی خلاقانه و هنرمندانه است.
organal
Organal به اجزای خاصی از سلولها یا موجودات زنده اشاره دارد که در عملکرد آنها نقش مهمی دارند.
organbird
پرنده ارگانی نوعی پرنده است که به خاطر زیبایی ظاهری و آوازش مشهور است.
organella
ارگانلا، ساختارهای تخصصی درون سلولی هستند که وظایف خاصی را انجام میدهند.
organellae
ارگانلاها به مجموعهای از ساختارهای تخصصی درون سلولی اطلاق میشود که وظایف خاصی دارند.
organer
ارگنر به فردی گفته میشود که مهارت ویژهای در برگزاری و تنظیم اجراهای موسیقی دارد.
organette
ارگانته نوعی ارگان مکانیکی کوچک است که معمولاً با بلوز کار میکند و میتواند ملودیهای مختلفی را تولید کند.
organy
نوعی ساز بزرگ که با استفاده از لولهها صدا تولید میکند و معمولاً در کلیساها و کنسرتها استفاده میشود.
organical
به محصولاتی اشاره دارد که به طور طبیعی و بدون مواد شیمیایی کشت میشوند.
organicismal
مربوط به اصولی که تأکید بر همبستگی و وابستگی متقابل اجزای زنده دارند.
organicist
شخصی که به اصول ارگانیک و طبیعتگرایی در زمینههای مختلف از جمله کشاورزی و بهداشت اعتقاد دارد.
organicistic
آلیگرایانه به دیدگاهی اطلاق میشود که تأکید بر وابستگی و تعامل اجزای مختلف در یک کل دارد.
organicity
آلی بودن به خصوصیتی اشاره دارد که نشاندهنده طبیعی بودن و عدم وجود مواد مصنوعی در یک ماده است.
organify
آلی کردن به معنای تبدیل کردن چیزها به صورت طبیعیتر و با استفاده از عناصر زیستمحیطی است.
organific
آلیگرایانه به ویژگیهایی اطلاق میشود که به لحاظ طبیعی و زیستمحیطی با طراحی یا ساختارها مرتبط است.
organifier
آلیکننده به دستگاه یا ابزاری اطلاق میشود که به تشخیص و پردازش مواد آلی کمک میکند.
organing
آلیسازی به معنای ساماندهی و بهبود فضاهای طبیعی به طوری که طبیعیتر و دوستانهتر به نظر برسند.
organisability
قابلیت سازماندهی، به معنای توانایی یک سیستم یا پروسه برای سازماندهی مؤثر است.
organisable
قابل سازماندهی، به معنای توانایی برای افزایش نظم یا ساختار است.
organisationally
از لحاظ سازمانی، به جنبههای مربوط به ساختار و فرآیندهای یک سازمان اشاره دارد.
organismal
مربوط به ارگانیسم، به موجودات زنده و ویژگیهای آنها اشاره دارد.
organismic
مربوط به ارگانیسمها و ویژگیها و تعاملات آنها را توصیف میکند.
organismically
به صورت مرتبط با ارگانیسمها و ویژگیهای آنها مطرح میشود.