overtaker
به معنای فردی که در حال سبقت گرفتن است، به ویژه در جادهها و ترافیک.
overtakers
به معنای افرادی که در حال سبقت در جاده هستند، مرکز توجه قوانین و ایمنی میباشند.
overtalk
به معنای صحبت کردن بیش از حد، به ویژه در مواردی که معمولاً باید به دیگران گوش داد.
overtalkatively
به طرز پُرگویی و افراطی صحبت کردن، به طوری که ممکن است باعث خستگی دیگران شود.
overtalkativeness
حالت افراطی در صحبت کردن که ممکن است دیگران را خسته کند یا حواسشان را پرت کند.
overtalker
شخصی که به طور افراطی و زیاد صحبت میکند.
overtame
بسیار رام و ملایم، به خصوص در مورد حیوانات.
overtameness
حالت افراطی آرام و رام بودن، به ویژه در مورد حیوانات یا افراد.
overtapped
بیش از حد استخراج شده، به معنای برداشت بیش از حد از یک منبع طبیعی که معمولاً به آسیب آن منبع منجر میشود.
overtare
بیش از حد تحت کنترل گرفتن، به معنای نظارت و مدیریت بیش از حد بر روی یک پروژه یا فرد.
overtariff
تعرفه واضح، به معنای هزینهای که به وضوح برای واردات تعیین شده است.
overtarry
بیش از حد تأخیر کردن، به معنای گذراندن زمان بیشتر از حد لازم بر روی یک موضوع.
overtart
بیش از حد رنگآمیزی کردن، به معنای استفاده بیش از حد از رنگها در یک اثر هنری.
overtartly
با بیپردهگی صحبت کردن، به معنای بیان حقیقت بدون هیچ گونه تنسیق یا ملاحظه.
overtartness
شیرینی و طعم شیرین و زیاد در مواد غذایی یا هنگام صحبت که ممکن است مزه یا پیام را تغییر دهد.
overtaught
آموزش بیش از حد یا آموزش به شیوهای که ممکن است یادگیری را مختل کند.
overteach
آموزش بیش از حد به گونهای که ممکن است تأثیر منفی بر یادگیری و انگیزه دانشآموزان داشته باشد.
overteaching
فرایند یا عمل آموزش بیش از حد دانشآموزان به گونهای که یادگیری مستقل و خلاقیت به چالش کشیده شود.
overtechnical
بیش از حد فنی، به معنای استفاده از اصطلاحات پیچیده یا تخصصی که ممکن است قابل فهم نباشد.
overtechnicality
پیچیدگی یا فنی بودن بیش از حد که میتواند فهم موضوع را دشوار کند.
overtechnically
بهطرز غیرضروری پیچیده و فنی بیان شده، بهخصوص برای کسانی که با موضوع آشنا نیستند.
overtedious
بیشازحد خستهکننده و کسالتآور، بهویژه در متنها یا مباحث طولانی.
overtediously
بهطرز بیشازحد خستهکننده و کسالتآور، که توجه و علاقه را دشوار میکند.
overtediousness
حالت یا کیفیت بیشازحد خستگی و کسالت، معمولاً در ارتباط با نوشتار یا بحثها.
overteem
بهطور بیشازحد پر شدن از چیزی، بهخصوص در زمینه گیاهان یا اشیا.
overtell
بهطور غیرضروری توضیح دادن یا تعریف کردن، بهخصوص در مورد داستانها یا اطلاعات.
overtelling
شرح یا گفتن بیش از حد یک داستان یا واقعیت به طوری که ممکن است دقت یا اعتبار آن کاهش یابد.
overtempt
به طور بیش از حد وسوسهکردن به منظور ترغیب یا جذب افراد به انجام کاری.
overtenacious
دارای استقامت یا پافشاری زیاد بهویژه در مورد ایدهها یا اهداف.
overtenaciousness
میزان بیش از حد استقامتداری که ممکن است پیامدهای مثبت و منفی داشته باشد.
overtenacity
استقامت یا پافشاری بسیار زیاد بر یک ایده یا هدف.
overtender
اورتندر به معنای بسیار مهربان و دلسوز بودن در رفتار با دیگران است.
overtenderly
به معنای با tenderness زیاد و به شیوهای دلسوزانه و مهربانانه است.
overtense
به معنای حالت یا وضعیتی است که در آن افراد بیش از حد تحت فشار یا تنش قرار دارند.
overtensely
به معنای به شیوهای که در آن تنش یا اضطراب به وضوح حس شود.
overtenseness
به معنای حالت یا کیفیتی است که در آن تنش یا فشار زیادی وجود دارد.
overtension
تنش زیاد، فشار یا استرس غیرعادی که ممکن است در موقعیتهای مختلف وجود داشته باشد.