pailful
مقدار آبی یا مواد دیگری که در یک سطل جای میگیرد.
pailfuls
مجموعهای از مقادیر آب یا مواد دیگر که در چندین سطل جای میگیرد.
paillard
روش طبخ گوشت، معمولاً با کوبیدن گوشت به صورت نازک و سرخ کردن آن.
pailles
نیها، لولههای باریک و معمولاً پلاستیکی یا کاغذی هستند که برای نوشیدن مایعات استفاده میشوند.
pailletted
پائلیت شده، به پارچه یا لباسی گفته میشود که با سنگهای ریز درخشان تزئین شده است.
paillon
پائلون، تکهای از کاغذ یا مواد دیگر که برای تزئین یا ایجاد بافت در هنر و صنایع دستی استفاده میشود.
paillons
پائلونها، تکههای نازک و ترد که معمولاً برای تزئین غذاها استفاده میشوند.
pailolo
پائيلو، نام نوعی ماهی با رنگهای زیبا و جذاب است.
pailoo
پائلو، نام یک رقص سنتی که معمولاً در جشنها انجام میشود.
pailou
پیلاو، یک سازه معماری سنتی در چین که معمولاً به عنوان ورودی یا دروازهای برای مکانهای مذهبی یا عمومی استفاده میشود.
pailow
پایلو، ظرفی بزرگ و عموماً گرد برای حمل و نگهداری مایعات مانند آب یا شیر.
pailsful
پایلوهای پر، جمع شغل 'پیلو' که نشان دهنده مقدار قابل توجهی مایع یا مواد است.
paimaneh
پیمانه، ابزاری برای اندازهگیری به ویژه در آشپزی و صنعت، که بر دقت تأکید دارد.
paymastership
سرپرستی پرداخت، مسیولیت مدیریت پرداختها و تراکنشهای مالی در یک سازمان یا پروژه است.
paymistress
سرپرست پرداخت زنان، شخصی که مسئول مدیریت پرداختها و حقوق در یک سازمان است.
painch
دردی ناگهانی و کوتاه که ممکن است ناشی از فشار یا آسیب باشد.
painches
دردهای شدید و ناگهانی که میتواند به علت آسیب به وجود آید.
paindemaine
مشکلات و دردهایی که فرد تجربه میکند و ممکن است بر عواطف او تأثیر بگذارد.
paine
احساس ناامیدی یا ناراحتی که ممکن است ناشی از فشار، آسیب یا بیماری باشد.
painfuller
حالت فزاینده یا شدیدتر درد در مقایسه با حالت قبلی.
painfullest
شدیدترین احساس درد یا ناراحتی که یک فرد میتواند تجربه کند.
payni
پیونی، اصطلاحی برای اشاره به فرد غیر مسلمان در فرهنگ اسلامی.
paynimry
دوره یا ویژگیهای مربوط به وجود پیونیها.
paynimrie
خصوصیات یا حالتهایی که به پیونیها ارتباط دارد.
painingly
به طریقی که با درد یا رنج همراه است.
paynize
paynize به معنای آسان کردن یا ساده کردن پرداخت است.
painproof
عملکرد یا ویژگی ایمنی در برابر درد.
painstaker
شخصی که بر روی جزئیات تمرکز زیاد دارد و کار را به دقت انجام میدهد.
painsworthy
به چیزی اشاره میکند که تحمل آن دشوار و باعث ناراحتی روحی یا جسمی است.
paintability
قابلیت اینکه یک سطح بتواند رنگ بگیرد و به خوبی رنگ پذیرد.
paintable
به موادی اطلاق میشود که میتوانند به راحتی رنگ شوند.
paintableness
کیفیتی که نشان میدهد یک سطح چقدر میتواند به طور مؤثر رنگ شود.
paintably
به شیوهای که نشاندهنده قابلیت رنگآمیزی باشد.
painterish
خصوصیت یا حالتی که شبیه به نقاش یا هنر نقاشی باشد.