palour
پالوور به معنای اتاق نشیمن یا جایی است که افراد در آن دور هم جمع میشوند.
palouser
پالوسر، فردی که به هنر یا حرفهای خاص وابسته است و در آن مهارت دارد.
palpability
قابل لمس بودن، کیفیت یا حالت قابل احساس یا تشخیص.
palpacle
قابل لمس، آنچه که بتوان آن را حس یا تشخیص داد.
palpal
پاپال، مربوط به لمس یا احساس.
palpations
ضربان، تپش غیرطبیعی یا سریع قلب که ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد.
palpator
پالپاتور، ابزاری است که برای معاینه و ارزیابی وضعیت بدن استفاده میشود.
palpatory
پالپاتوری، مربوط به لمس و معاینه فیزیکی برای شناسایی مشکلات پزشکی.
palpators
پالپاتورها، افرادی هستند که به لمس و بررسی وضعیت بیمار میپردازند.
palpebra
پالپبرا، پلک چشم که وظیفه محافظت و نظافت آن را دارد.
palpebrae
پالپبراها، جمع پالپبرا، پلکهای چشم که وظایف مشابهی دارند.
palpebrate
لمس کردن، به ویژه به منظور تشخیص بیماری یا بررسی شرایط فیزیکی بدن.
palpebration
عمل لمس و بررسی چشمها به منظور تشخیص و ارزیابی.
palpebritis
التهاب پلکها که میتواند به دلیل عفونت یا حساسیت ایجاد شود.
palped
لمس کردن بخشی از بدن به منظور بررسی وضعیت آن.
palpicorn
گونهای از حشرات با ویژگیهای خاص، معمولاً مرتبط با تغییرات محیطی.
palpicornia
گروهی از گونههای حشرات با ویژگیها و ارزشهای خاص در تحقیقات علمی.
palpifer
پالپیفر، عضوی در برخی حشرات که برای حس کردن محیط مورد استفاده قرار میگیرد.
palpiferous
پالپیفرس، صفتی که به ویژگی یا ساختارهایی اشاره دارد که مرتبط با پالپیفر هستند.
palpiform
پالپیفرم، صفتی که به اندامهایی اشاره دارد که شکل یا عملکردی مشابه پالپیفر دارند.
palpiger
پالپیگر، عضوی در برخی از موجودات که به احساسات و حس کردن کمک میکند.
palpigerous
پالپیگرس، صفتی که به ویژگی یا ساختارهای مرتبط با پالپیگر اشاره دارد.
palpitatingly
به طور تپنده، حالتی از هیجان یا استرس را نشان میدهد.
palpless
بیفایده، بدون توانایی یا قدرت برای عملکرد.
palpocil
ساختار شاخک مانند در جانوران دریایی که در صید کمک میکند.
palpon
جزء حیاتی در اکوسیستم دریایی که به حفظ تنوع زیستی کمک میکند.
palpulus
ساختاری در جانوران که برای تغذیه و حس محیط استفاده میشود.
palsgraf
پروندهای حقوقی که بحثهایی در زمینه مسئولیت و پیشبینی آسیبهای وارده مطرح میکند.
palsgravine
اصطلاحی حقوقی که به مفاهیم خاص و نتیجهگیریهای قانونی اشاره دارد.
palsify
پالسیفای، به معنای تغییر یا تحریف دادهها یا واقعیتها به طور عمدی تا آنها را بهتر یا متفاوت از آنچه که هستند، نشان دهد.
palsification
پالسیفیکیشن، به معنای عمل یا فرآیند تغییر یا تحریف دادهها یا واقعیتها به طور عمدی.
palsylike
پالسیلایک، به معنای شبیه به ظاهر یا حالت بیماری پالسی؛ به طور کلی به حالتی غیرعادی یا غیرمتعادل اشاره دارد.
palsywort
پالسیورت، نام یک گیاه دارویی که معمولاً برای درمان بیماریها به کار میرود.
palstaff
پالاستاف، به معنای چوبی محکم و بلند که معمولاً برای حمل بار یا به عنوان وسیلهای برای تکیه استفاده میشود.
palster
پالستر، به معنای یک وسیله یا ساختار که برای پشتیبانی و تکیه استفاده میشود.
palt
پالت کردن به معنای جان به در بردن یا خود را از زیر بار مسئولیت خارج کردن است.
palta
پالتا، میوهای از خانواده آووکادو است که در مناطق گرمسیری رشد میکند.
palterer
پالت کننده، کسی است که با دروغ یا مبالغه به روشنی صحبت نمیکند.