picroerythrin
ترکیبی که از گیاهان خاص استخراج میشود و ممکن است خواص دارویی داشته باشد.
picrol
ترکیبی شیمیایی که ممکن است دارای کاربردهای مختلفی باشد.
picrolite
معدنی با کاربردهای صنعتی که به خاطر سختیاش مورد توجه است.
picromerite
یک ماده معدنی سولفاتی که در طبیعت وجود دارد و در مطالعات زمینشناسی ارزشمند است.
picropodophyllin
پیکروپودوفیلین، ترکیب شیمیایی است که در برخی از گیاهان وجود دارد و در تحقیقات پزشکی مورد بررسی قرار میگیرد.
picrorhiza
پیکروریزا، گیاهی دارویی است که در طب سنتی برای درمان مشکلات مختلف به کار میرود.
picrorhizin
پیکروریزین، ترکیب فعالی است که در گیاه پیکروریزا یافت میشود و ممکن است خواص مثبتی برای سلامتی داشته باشد.
picrotin
پیکروتین ترکیبی است که در مطالعات علمی به بررسی اثرات آن بر سیستم عصبی پرداخته میشود.
picrotoxic
پیکروتوکسین مادهای سمی است که میتواند عوارض جانبی جدی ایجاد کند.
picrotoxinin
پیکروتوکسینین نوروتوکسینی است که از گیاهان خاصی استخراج میشود و برای سلامتی خطرناک است.
pictarnie
پیکترنی، نوعی لباس سنتی در فرهنگ اسکاتلند.
pictavi
پیکتاوی، نامی باستانی برای یکی از قبایل ژرمنزبان.
pictish
پیکتی، مربوط به قوم پیکت و زبان و فرهنگ آنها.
pictland
پیکتلند، سرزمین پیکتها در اسکاتلند باستان.
pictography
تصویرنگاری، استفاده از تصاویر برای نشان دادن افکار و مفاهیم.
pictographic
تصویرنگاری، مربوط به استفاده از تصاویر برای نوشتن یا بیان اطلاعات.
pictographically
بصورت تصویری، نمایشی که اطلاعات را با استفاده از تصاویر نشان میدهد.
pictones
پیکتونوها، صداهایی با دامنه کم که در بلندگویی یا سیستم صوتی ایجاد میشوند.
pictoradiogram
پیکتورادیوگرام، تصویری شامل تصاویر رادیوگرافی که اطلاعات پزشکی را نشان میدهد.
pictorialisation
تصویری سازی، فرایند تبدیل متون یا اطلاعات به تصاویر برای تبیین بهتر.
pictorialise
تصویری سازی، عمل تبدیل اطلاعات یا داستانها به شکل بصری.
pictorialising
تصویری کردن، تبدیل کردن به تصویر یا نقاشی، به معنای نمایش بصری یک موضوع یا رویداد.
pictorialism
تصویرنگاری، یک جنبش هنری در عکاسی که بر روی تصویرسازی و ابراز احساسات و زیبایی تمرکز دارد.
pictorialist
عکاس تصویرنگار به کسی اطلاق میشود که به جنبش تصویرنگاری وابسته است و عکاسی را به عنوان یک هنر تفسیر میکند.
pictorialization
تصویریسازی، فرآیند ایجاد تصاویر از متن یا ایدهها برای آسانتر کردن درک و یادگیری.
pictorialize
تصویری کردن، تبدیل یک مفهوم یا ایده به تصویر یا نمودار.
pictorially
بهصورت تصویری، به روشی که شامل تصاویر و نمودارها باشد.
pictorialness
خصوصیت تصویری بودن، کیفیت یا حالت بصری یک اثر یا توصیف.
pictorically
به صورت تصویری، به معنای تجسم یا نشان دادن با تصاویر.
pictun
واژهای که در زبان مایان با معنای خاصی به کار میرود.
picturable
قابل تصویرسازی، وضعیتی که میتوان آن را به شکل تصویر در ذهن مجسم کرد.
picturableness
قابل تصویرسازی بودن، ویژگیای که به یک موضوع اجازه میدهد تا به تصویر کشیده شود.
picturably
به صورت قابل تصویرسازی، به گونهای که بتوان آن را در شکل تصویر تجسم کرد.
pictural
تصویری، مربوط به تصویر یا نقاشی.
picturedom
دنیای تصویرگری، دنیایی که در آن تصاویر و تجسمات تصویری وجود دارند.