pigherd
شخصی که مسئولیت نگهداری و مدیریت خوکها را بر عهده دارد.
pight
محل یا فضایی که برای نگهداری یا رنگرزی پشم یا پارچه استفاده میشود.
pightel
نوعی پایگاه کوچکتر که برای نگهداری حیوانات کوچک یا جوان استفاده میشود.
pigyard
فضایی خارج از منزل برای نگهداری و پرورش خوکها.
pygidial
منطقه پیگیدیال بخش پشتی بدن حشرات است که در شناسایی و طبقهبندی آنها نقش دارد.
pygidid
پیگیدید خانوادهای از حشرات است که شامل سوسکها با ویژگیهای خاص میشود.
pygididae
پیگیدیده خانوادهای از سوسکها است که شامل گونههای مختلف و مفیدی میشود.
pygigidia
پیگیدییا به لاروهای خاصی اطلاق میشود که شامل ویژگیهای ویژهای در مراحل رشد خود هستند.
pigless
بدون خوک، به غذایی اطلاق میشود که شامل هیچ نوع گوشت خوکی نباشد.
pigly
به سبکی اطلاق میشود که به خوک یا ویژگیهای مجسمهای خود اشاره دارد.
piglike
شبیه به خوک، اشاره به ویژگیها یا رفتارهای مشابه یک خوک دارد.
pigling
بچه خوک، حیوانی جوان از گونه خوک.
piglinghood
دوران بچه خوکی، مرحلهای از رشد که در آن خوکها در حال یادگیری و بازی هستند.
pigmaker
سازنده خوک، کسی که برای تولید خوکها فعالیت میکند.
pigmaking
فرآیند پرورش و تولید خوک، شامل چندین مرحله مدیریتی.
pygmalion
پیگمالیون، اشاره به داستانی که در آن فردی شخصی را آنطور که میخواهد تغییر میدهد.
pygmalionism
پیکمالیونیزم به معنای عشق و اشتیاق شدید به یک شخص به خاطر ایدهآلسازی آن است.
pigmeat
گوشت خوک، اشاره به نوع خاصی از گوشت است که از خوک به دست میآید.
pigmental
رنگدانهای، به تغییرات و ویژگیهای مرتبط با رنگدانهها در پوست اشاره دارد.
pigmentally
به صورت مرتبط با رنگدانهها، به مواردی که به رنگدانهها تعلق دارد، اشاره دارد.
pigmentary
رنگدانهای، به شرایطی اشاره دارد که مربوط به رنگدانهها و تظاهرات آنها در بدن است.
pigmentations
رنگدانهها، به دانههای رنگی در پوست یا مواد اشاره دارد که میتواند بر ظاهر تأثیر بگذارد.
pigmentize
رنگدانهکردن، عمل افزودن رنگدانه به یک شیء یا ماده برای ایجاد یا بهبود رنگ آن.
pigmentolysis
رنگزوال، فرآیند تجزیه یا کاهش رنگدانهها در یک ماده، به ویژه در پوست.
pigmentophage
رنگخوار، سلولی که وظیفهاش بلعیدن و تجزیه رنگدانهها است.
pigmentose
رنگدانه، مواد رنگی طبیعی در گیاهان که در فرایند فتوسنتز نقش دارند.
pigmew
پگمیو، یک واژه غیررسمی برای نوعی خوک کوچک یا موجودی شبیه خوک.
pygmydom
پگمیدوم، اشاره به فرهنگ و جامعه جوامع پگمی که شامل میراثهای تاریخی و اجتماعی آنهاست.
pygmyhood
مینیاتوری به فضای فرهنگی و اجتماعی اقوام کوچکتر و خاص اشاره دارد.
pygmyish
شاید به خصوصیت یا ویژگیهای مرتبط با مینیاتوری اشاره داشته باشد.
pygmyism
به کنشها یا ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مرتبط با اقوام کوچک اشاره دارد.
pygmyisms
به ویژگیها یا رفتارهای فرهنگی متعدد مرتبط با اقوام کوچک اشاره دارد.
pygmyship
به حالت یا ویژگی به وجودآمده از همبستگی یا تعلق به جوامع کوچک اشاره دارد.
pygmyweed
به نوعی گیاه کوچک که در مکانهای مرطوب رشد میکند، اشاره دارد.
pygmoid
پیکر pygmoid، اصطلاحی برای توصیف افرادی با قد کوتاه و بدنی جمع و جور است.
pignet
پینکت، به معنای خوک کوچک یا بچه خوک است.
pignolia
پینولا، دانههای کاج است که به عنوان ماده اولیه در آشپزی استفاده میشود.
pignon
پینون، دانهای که در مخروط کاجها یافت میشود و به غذاها طعم میبخشد.
pignora
پینورا، به معنای اشیائی است که به عنوان وثیقه برای تأمین بدهیها استفاده میشوند.
pignorate
پینوریشن، به معنای گذاشتن چیزی به عنوان وثیقه برای تأمین مالی است.