pinbone
پینبن استخوانی باریک و دراز در ماهی است که معمولاً باید قبل از مصرف آن را جدا کرد.
pinbones
پینبنهای زاویهداری که در میانهی گوشت ماهی موجودند و معمولاً باید جدا شوند.
pinbrain
مغز پینی به حالتی اطلاق میشود که در آن تمرکز و یادآوری اطلاعات دشوار میشود.
pinbush
بوتهای که دارای برگهای ریز و پر از پین است و در باغها برای زیبایی کاشته میشود.
pincase
کیف مداد، وسیلهای برای نگهداری مدادها و لوازم نوشتاری.
pincement
فشردن یا چروک کردن پوست برای ارزیابی وضعیت بدن.
pincerlike
شبیه به انبر، توصیف یک شکل یا ویژگی که به انبر شبیه است.
pincerweed
نام گیاهی که در شرایط مرطوب رشد میکند و دارای خصوصیات خاصی است.
pinchable
قابل فشردن، به شیءای که میتوان آن را فشار داد یا فشرد، اطلاق میشود.
pinchback
ابزاری برای محکم کردن یا سازماندهی اشیاء و پارچهها.
pinchbelly
شکم را گرفتن، عمل غیررسمی که به معنای بررسی وضعیت جسمانی یا میزان چربی بدن است.
pinchbottle
نوعی بطری که با فشار دادن آن میتوان مقدار کمی مایع یا ادویه را خارج کرد.
pinchbug
نوعی حشره که معمولاً به شکل حلقهای جمع میشود و به عنوان حیوان خانگی نیز شناخته میشود.
pinchbugs
زیرمجموعهای از حشرات که معمولاً به صورت گروهی ظاهر میشوند و به محیطهای مرطوب علاقه دارند.
pinchcock
نوعی وسیله مکانیکی که برای کنترل جریان مایع یا گاز استفاده میشود.
pinchcommons
در مجموع، به نوعی حشرات گفته میشود که در زیستگاههای طبیعی زندگی میکنند و به راحتی شناسایی نمیشوند.
pinchcrust
چسباندن لبه، اصطلاحی در آشپزی است که به روش فشار دادن لبههای خمیر اشاره دارد تا ظاهری زیباتر ایجاد شود.
pinche
پینچه، اصطلاحی است که در زبان عامیانه به معنای اشتباه یا فرد ناپسند به کار میرود.
pincheck
بررسی پین، عملی برای تأیید درستی یا دقت یک فرآیند یا اطلاعات است.
pinchecks
چکهای پین، مجموعهای از بررسیها برای تضمین کیفیت و دقت در فرآیندها یا محصولات است.
pinchedly
ناخوشایند، اصطلاحی برای توصیف لحنی یا احساسی است که عدم رضایت یا نارضایتی را نشان میدهد.
pinchedness
فشردگی، حالتی از چهره است که به عدم رضایت، استرس یا نگران بودن اشاره دارد.
pinchem
نیشگون گرفتن، با انگشت یا ناخن کمترین فشار را به پوست وارد کردن که برای آزمایش احساس واقعی یا توجه به چیزی به کار میرود.
pincher
انبرک، ابزاری برای گرفتن اشیاء به طور ایمن، معمولاً در آشپزی یا کارهای فنی.
pinchers
انبرکها، ابزارهایی شبیه به انبر که برای گرفتن و نگهداشتن اشیاء به کار میروند.
pinchfist
مشت نیشگون دار، حالتی از مشت زدن که در آن با انگشتان نیشگون گرفته میشود، بهطور معمول برای بیان خشم.
pinchfisted
نیشگونگیر، اشاره به فردی که با پول خود بسیار احتیاط میکند و در خرج کردن خساست به خرج میدهد.
pinchgut
نیشگونگیر، به شخصی اطلاق میشود که خسیس است و نمیخواهد چیزی را به اشتراک بگذارد.
pinchingly
به طور زننده و تند، به جزئیاتی بسیار منفی و خنک اشاره دارد.
pincian
مربوط به فرهنگ یا منطقهای خاص که تحت عنوان پینسیان شناخته میشود.
pinckneya
نام یک نوع گیاه یا گل، به خاطر زیباییاش شناخته میشود.
pincoffin
نوعی تابوت یا محل دفن که به طور خاص طراحی شده است.
pincpinc
نوعی ریتم یا کیفیت موسیقی که به شدت جذاب و تحریک کننده است.
pinctada
نوعی صدف یا نرمتنان که مروارید تولید میکنند.
pincushiony
پینکوشن، به وصف شیئی که دارای فرم یا بافتی شبیه به پینکوشن است، اشاره دارد.
pind
پید به تکهای از چوب یا مواد مشابه اشاره دارد که معمولاً برای استحکام دادن به سازهها استفاده میشود.
pinda
پیدا به توپهای برنجی یا غذایی در فرهنگهای مختلف اشاره دارد.
pindal
پیدال به یک گونه خاص از بازار یا مکان تجاری در فرهنگهای سنتی اشاره دارد.
pindari
پینداری به گروههای خاصی از مردم با تاریخ و فرهنگ منحصربهفرد اشاره دارد.
pindarical
پینداریکال به سبکی اشاره دارد که از شدت و وضوح در توصیفها و تصویرسازی برخوردار است.