plumete
پلومت، ابزاری کوچک و سبک که برای کمک به رسیدن به ارتفاعات استفاده می‌شود.
plumetis
پارچه پلومتی، نوعی پارچه نرم و سبک که معمولاً برای لباس‌های تابستانی استفاده می‌شود.
plumette
پلومت، یک تزیین نرم و نازک که معمولاً به کلاه‌ها یا لباس‌ها افزوده می‌شود.
plumicorn
پلومیکورن، نوعی طراحی یا اکسسوری که ترکیبی از پر و شاخک است.
plumiera
نوعی درخت گلدار با برگ‌های سبز و گل‌های زیبا که به صورت طبیعی در مناطق گرمسیری رشد می‌کند.
plumieride
واحدی از گیاهان که به نوع خاصی از گل‌ها مربوط است و نقش مهمی در تنوع زیستی ایفا می‌کند.
plumify
عملی که در آن یک چیز به رنگ آلو درآورده می‌شود یا با عطر و طعم خاصی غنی می‌شود.
plumification
فرآیند تبدیل یا تغییر چیزی به ویژگی‌های مربوط به آلو، به ویژه در طعم و ظاهر.
plumiform
مربوط به ویژگی‌های ظاهری که به شکل یا ویژگی‌های آلو شباهت دارد.
plumiformly
به معنای قرارگیری یا شکل‌گیری به طرز شبیه آلو.
plumigerous
پرپشت یا دارای پرهای نرم و نرم و شبیه به پَر، به ویژه در مورد پرندگان به کار می‌رود.
pluminess
حالت یا کیفیت پُر بودن با پر نرم یا نرم مثل پر، احساس لطافت و نرمی.
plumiped
دارای پاهای نرم و پرپشتی، به ویژه در مورد برخی پرندگان و جانوران آبی.
plumipede
نوعی جانور مشابه هزارپای دارای پاهای نرم و پرپشت.
plumipeds
موجوداتی مشابه هزارپا که دارای پاهای نرم و پشمالو هستند.
plumist
فردی که در کار با پرها و ساخت آثار هنری با آن‌ها تخصص دارد.
plumless
بدون آلو، به معنای عدم وجود آلو در یک غذا یا دسر.
plumlet
آلوچه، به معنای آلوهای کوچک که به طور خاص به میوه‌های جوان اشاره دارد.
plumlike
شباهت به آلو، به معنای داشتن ویژگی‌های ظاهری یا طعمی مشابه با آلو.
plummer
لوله‌کش، فردی که به نصب و تعمیر لوله‌ها و سیستم‌های آبی می‌پردازد.
plummetless
بدون سقوط، به معنای مسیر یا نزولی که هیچ گونه افت شدیدی ندارد.
plumming
آب دادن، به معنای آبیاری گیاهان و باغ‌ها.
plumosely
به صورت نرم و شبیه به پر، معمولاً به حرکات یا حرکات ظریف اشاره دارد.
plumoseness
حالت یا کیفیت وجود پرپشت، معمولاً در مورد گیاهان یا ابرها.
plumosite
نوعی ماده یا لایه پرپشت، معمولاً در علوم زمین‌شناسی استفاده می‌شود.
plumosity
حالت یا کیفیت پرپشتی، به ویژه در مورد پرها یا دانه‌ها.
plumous
شبیه به پر، معمولاً به حالت یا ویژگی گیاهان اطلاق می‌شود.
plumpen
به حالت پرپشت شدن یا متورم شدن، به ویژه در مورد اجسام یا مواد
plumpened
پُر شده، به حالت متورم یا چاق درآمده، معمولاً به جسم یا چیزی اطلاق می‌شود که چاق یا گرد شده باشد.
plumpening
پُر شدن، حالتی که در آن چیزی چاق یا گرد می‌شود.
plumpens
پُر می‌کند، به معنای ایجاد افزایش حجم یا چاقی در یک شی.
plumpers
پُرکننده‌ها، محصولاتی که برای افزایش حجم یا چاقی استفاده می‌شوند، مانند در لب یا گونه.
plumpish
پُرچاق، به معنای اینکه چیز یا فردی کمی چاق یا گرد باشد، معمولاً به‌طور مثبت.
plumply
به‌طور چاق، حالت یا نحوه‌ای که چیزی نمایانگر چاقی یا حجم بیشتر باشد.
plumrock
پلوم‌راک، نوعی میوه با هسته و همچنین به یک نوع خاص از تشکیل سنگ اشاره دارد.
plumula
پلومولا، قسمت ابتدایی گیاه که پس از دانه و در نوزاد گیاه رشد می‌کند.
plumularia
پلومولاریا، جنسی از هیدروزوآها که معمولاً در آب‌های دریایی زندگی می‌کند.
plumularian
پلومولاریان، موجوداتی که به جنس پلومولاریا تعلق دارند.
plumulariidae
پلومولارییده، خانواده‌ای از هیدرویدها که شامل چندین جنس از جمله پلومولاریا است.
plumulate
پلوموله، توصیفی برای گیاهانی است که سطحی پوشیده از تارهای نرم دارند.