poussette
پوسته، کالسکه‌ای کوچک برای حمل و نقل نوزاد یا کودک.
poussetted
پوسیت، به معنای اینکه در کالسکه یا وسیله‌ای مشابه قرار گیرد.
poussetting
پوسیت، اشاره به قرار دادن یا تنظیم یک کودک در کالسکه.
poussie
پوسی، نوعی گل یا گیاه زینتی با رنگ‌های مختلف.
poussies
جمع‌ شکل کلمه پوسی، به تعدادی گیاه زینتی اشاره دارد.
poustie
پوشتی، نوعی غذا که معمولاً از ترکیبات خاص تهیه می‌شود.
poutful
پوتی، به حالتی اشاره دارد که فرد به حالت ناراحتی یا نارضایتی چهره می‌سازد.
poutingly
به طرز ناراحت یا عبوس صحبت کردن یا رفتار کردن.
poverish
فقر کردن یا کاهش سطح مالی و اجتماعی یک فرد یا جامعه.
poverishment
فقر به معنی کاهش منابع مالی یا افزایش مشکلات اقتصادی است که فرد یا جامعه‌ای را دچار سختی می‌کند.
poverties
فقرها به معنی اشکال یا حالات مختلف فقر در جوامع و فرهنگ‌های متنوع است.
povertyweed
گیاه فقر نوعی گیاه است که معمولاً در مناطق بد آب و هوا رشد می‌کند و مقاوم است.
povindah
پویداه موجودی خیالی در افسانه‌های محلی است که معمولاً به عنوان نگهبانی شگفت‌انگیز شناخته می‌شود.
powcat
پوکات نوعی حیوان وحشی است که به خاطر توانایی‌های خاصش در شکار معروف است.
powderable
قابل پودر کردن به معنی این است که یک ماده فیزیکی می‌تواند به صورت پودر درآید.
powderer
پودرکننده، کسی که مواد را به صورت پودر در می‌آورد، به خصوص در صنعت یا آشپزی.
powderers
پودرکنندگان، افرادی که وظیفه پودر کردن مواد را برعهده دارند و می‌توانند در صنایع مختلف فعالیت کنند.
powderies
پودرها، مواد پودری که برای کاربردهای مختلف استفاده می‌شوند.
powderiness
پودری بودن، حالت یا ویژگی مواد پودری و میزان نرم بودن آن‌ها.
powderization
پودری سازی، فرایند تبدیل مواد به شکل پودر.
powderize
پودر کردن، تبدیل مواد به پودر برای استفاده بهینه.
powderizer
پودرکن، دستگاهی که برای آسیاب کردن و تبدیل مواد به پودر استفاده می‌شود.
powderman
پودرکن، شخص یا متخصصی که در تهیه و فروش پودرهای مختلف فعالیت می‌کند.
powdike
پودیک، دیواری که برای جلوگیری از ورود آب به سطح زمین ساخته می‌شود.
powdry
پودری، حالتی که به شدت خشک و ریز ریز باشد.
powellite
پودلایت، نوعی ماده معدنی که ویژگی‌های خاصی دارد و در شرایط خاص زمین‌شناختی شکل می‌گیرد.
powerable
قابل تغذیه کردن، به معنای توانایی استفاده از منبع انرژی خاص.
powerably
به معنای توانایی در انجام کاری با قدرت و تأثیر زیاد به کار می‌رود.
powerfulness
کیفیت یا حالت داشتن قدرت، تأثیر یا کنترل.
powerlessly
به معنای نداشتن قدرت یا توانایی برای تأثیرگذاری بر یک وضعیت.
powermonger
شخصی که به شدت به دنبال قدرت است و برای به دست آوردن آن از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند.
powerset
مجموعه‌ای که شامل تمام زیرمجموعه‌های یک مجموعه اصلی می‌باشد.
powersets
جمع حروف توان، شامل تمام مجموعه‌های زیرین است.
powerstat
Powerstat به معنی دستگاهی است که میزان انرژی مصرفی یک یا چند دستگاه را اندازه‌گیری می کند.
powhead
Powhead به قسمت بالای میله ماهیگیری گفته می‌شود که برای نگه‌داری از سیم و ابزار ماهیگیری استفاده می‌شود.
powitch
Powitch به معنی جادوگری است که توانایی انجام کارهای جادویی و استفاده از قدرت‌های خارق‌العاده را دارد.
powldoody
Powldoody به شیء قدیمی و فرهنگی اطلاق می‌شود که به نظر می‌رسد برای مراسم‌ها و آیین‌ها استفاده می‌شده است.
powny
Powny به مادیانی کوچک گفته می‌شود که می‌تواند برای سواری و بازی استفاده شود.
pownie
Pownie به موجودی یا فردی اشاره دارد که در اجرا و رقص به طور خاص منحصر به فرد و زیبا عمل می‌کند.
powsoddy
پوزودی، یک نوع کلمه عامیانه که به چیزهای شگفت‌انگیز یا جالب اشاره دارد.