precipitinogenic
پیشساز رسوبی، مادهای که میتواند منجر به تشکیل رسوب در واکنشهای بیوشیمیایی شود.
precipitousness
شیب تند، اشاره به حالت یا ویژگی چیزی که بسیار ناگهانی و غیرمنتظره است.
precirculate
پیشساز توزیع کردن، به معنای توزیع یک سند یا ماده قبل از زمان مقرر.
precirculated
توزیع شده پیشساز، به معنای اسنادی که قبل از یک رویداد خاص توزیع شدهاند.
precirculating
در حال پیشساز توزیع کردن، به معنای توزیع مدارک یا اطلاعات قبل از زمان مقرر.
precirculation
پیشساز توزیع، فرایند توزیع مدارکی پیش از وقوع یک رویداد خاص.
preciseness
دقت، ویژگی یا حالت دقیق بودن و جزئیات بالا در انجام کار یا اندازهگیری.
preciser
شخص یا ابزاری که دقت بیشتری در تعیین یا اندازهگیری ارائه میدهد.
precisest
صفت عالی دقت، به معنی اینکه چیزی از همه چیزها بهترین دقت را دارد.
precisianism
مکتب فکری یا روشی که بر دقت و صحت در ارائه اطلاعات و دادهها تأکید دارد.
precisianist
شخصی که به دقت و صحت در ارائه دادهها و اطلاعات اهمیت میدهد.
precisianistic
وابسته به دقتگرایی، یا حاکی از دقت و صحت در نوشتار یا بیان.
precisional
دقیق و مرتبط با دقت، به ویژه در زمینههای علمی و فنی.
precisioner
شخص یا چیزی که دقت را به خوبی به کار میبرد یا ایجاد میکند.
precisionism
جنبش هنری که بر دقت و وضوح در تصویرسازی تأکید دارد.
precisionist
هنرمندی که بر روی دقت و جزئیات در نقاشی و هنر دیگر تأکید دارد.
precisionistic
دارای ویژگیهای دقت و تأکید بر جزئیات که در زمینههای علمی و فنی کاربرد دارد.
precisionize
دقتبخشی به چیزی، مخصوصاً در زمینه اندازهگیری یا طراحی.
precisive
دقیق و شفاف، به ویژه در توضیحات یا استدلالها.
preciso
دقیق، استوار بر مبانی و دارای جزئیات شفاف.
precyst
نوعی کیست که ممکن است قبل از تبدیل به کیست کامل ایجاد شود.
precystic
نسبت به وضعیت یا تغییرات مرتبط با پیشکیستها.
precite
ذکر یا ارجاع به منابع یا اطلاعات.
precited
اطلاعات یا جزئیاتی که قبلاً به آن اشاره شده است.
preciting
عمل پیشنویسی یا بیان داستانی قبل از آنکه کاملاً شکل گیرد.
precivilization
زمان یا دورهای که قبل از شکلگیری تمدنهای شناختهشده وجود داشته است.
preclaim
اعلام یا ثبت حقایق یا حقایق قبل از وقوع یک رویداد.
preclaimant
شخصی که قبل از یک رویداد یا ادعای حقوقی، درخواستی ارائه میدهد.
preclaimer
شخصی که در مورد اطلاعات یا تغییرات پیش از وقوع آنها اظهارنظر میکند.
preclare
پیشازَ موعد اعلام کردن، به معنای اعلام یا تعیین چیزی قبل از زمان مقرر.
preclassic
پیشکلاسیک به دورهای از تاریخ اشاره دارد که قبل از دوره کلاسیک اتفاق افتاده است.
preclassically
به شیوهای که قبل از دوره کلاسیک توسعه یافته باشد، اشاره دارد.
preclassify
پیشازَ موعد دستهبندی کردن، به معنای نامگذاری یا گروهبندی موارد قبل از اینکه نیاز باشد.
preclassification
پیشدستهبندی به معنای تقسیم یا گروهبندی موارد قبل از آغاز یک فعالیت اساسی است.
preclassifying
پیشطبقهبندی به معنای دستهبندی یا طبقهبندی موارد یا افراد قبل از فرآیند اصلی طبقهبندی است.
preclean
پیشتمیز کردن به معنای تمیز کردن سطح یا محیط قبل از انجام کار خاصی است.
precleaned
پیشتمیز شده به معنای تجهیز یا چیزی که قبلاً تمیز شده و آماده استفاده است.
precleaner
پیشتمیزکننده به معنای وسیلهای است که برای تمیز کردن اولیه قبل از انجام عملیات کامل استفاده میشود.