preconclusion
نتیجهگیری پیشپیش، به وضعیتی اشاره دارد که قبل از وقوع یا بررسی یک موضوع، نتیجه خاصی از آن گرفته میشود.
preconcur
پیشپیش توافق کردن به معنای این است که دو یا چند طرف قبل از بحث یا بررسی، بر روی یک تصمیم یا ایده توافق دارند.
preconcurred
پیشپیش توافق شده، به حالتی اشاره دارد که توافق یا قبولی قبل از زمان مشخصی حاصل شده است.
preconcurrence
پیشپیش توافق، اشاره به توافق انجام شده قبل از اقدام یا تصمیمگیری است.
preconcurrent
پیشهمزمان به معنای بودن یا انجام شدن در همان زمان میباشد.
preconcurrently
به طور پیشهمزمان، به معنای همزمان و در یک زمان مشخص وقوع مییابد.
preconcurring
پیشهمزمان به فعالیتهایی اشاره دارد که به طور همزمان انجام میشوند.
precondemn
پیشمحکوم به معنای محکوم کردن یا حكم صادر کردن برای یک چیز قبل از ارزیابی نهایی
precondemnation
پیشمحکومیت به معنای فرایند و مراحل قبل از محکومیت یک ساختار میباشد.
precondemned
پیشمحکوم به معنای محکوم شده قبلی یا اعلام وضعیت خطری به قبل از ارزیابی است.
precondemning
پیشداوری، قضاوت یا انتقاد قبل از فهم کامل یک وضعیت یا موضوع.
precondemns
پیشداوری کردن، محکوم کردن قبل از رسیدن به نتیجه یا فهم موضوع.
precondensation
پیشفشردگی، فرآیند تبدیل بخار به مایع قبل از شکلگیری قطرات بزرگتر.
precondense
پیشفشرده کردن، فرآیند کاهش حجم یا اندازه بخار قبل از تبدیل به مایع.
precondensed
پیشفشرده، موادی که قبل از استفاده به فرآیند فشردگی رسیدهاند.
precondensing
پیشفشردگی، فرآیند آمادهسازی بخارها برای تبدیل به مایع.
precondylar
منطقهای در آناتومی که به ارتباط با ناحیه کوندیلو و استخوانهای اطراف مرتبط است.
precondyloid
منطقهای در آناتومی که قبل از ناحیه کوندیلو قرار دارد و بر فعالیتهای مفصلی تاثیر میگذارد.
preconduct
انجام اقداماتی برای آمادهسازی یا برنامهریزی قبل از شروع یک پروژه یا رویداد.
preconduction
مراحل یا اقداماتی که قبل از شروع هدایت یا رهبری یک فرآیند انجام میشود.
preconductor
ابزاری که برای هدایت بهتر سیگنالها قبل از رسیدن به دستگاههای اصلی به کار میرود.
preconfer
جلساتی که قبل از ملاقات یا کنفرانس برای بحث در مورد جزئیات برگزار میشود.
preconference
پیش کنفرانس، جلسهای است که قبل از رویداد اصلی برای آمادهسازی و تبادل اطلاعات برگزار میشود.
preconferred
پیشپرده، به معنای ارزیابی یا تأیید چیزی قبل از وقوع آن.
preconferring
پیشپردهگیری، عمل مشاوره یا گفتگو درباره موضوعی قبل از وقوع اصلی آن.
preconfess
پیشاعتراف، به معنای اعتراف به چیزی قبل از اینکه به آن پرداخته شود.
preconfession
پیشاعتراف، مرحلهای است که در آن فرد قبل از رویداد اصلی به اعتراف میپردازد.
preconfide
پیشاعتماد، به معنی اعتماد کردن به کسی قبل از وقوع یک اتفاق خاص.
preconfided
پیشاعتماد کرده، اشاره به پایبند بودن فرد به شخصی در به اشتراک گذاشتن افکار یا احساسات.
preconfiding
پیشاعتماد کردن، به اشتراک گذاشتن عواطف یا افکار شخصی به طور عمیقتر با دیگران.
preconfiguration
پیکربندی پیشین، تنظیمات و آمادهسازیهای انجامشده پیش از یک فرآیند یا نصب.
preconfine
پیشمحصور کردن، محدود کردن یک فضا یا منطقه قبل از بروز حادثه یا اتفاقی.
preconfined
پیشمحصور شده، به معنای اینکه فضایی به طور خاص برای مقاصد مشخصی محصور شده است.
preconfinedly
به صورت پیشمحصور، به روشی که قبل از انجام کاری محصور یا محدود شده باشد.
preconfinement
پیش از محبوس شدن به دورهای اطلاق میشود که قبل از آغاز دوره حبس یا محدودیتها اتفاق میافتد.
preconfinemnt
غلط املایی از پیش محبوس شدن است که باید از آن اجتناب شود.
preconfining
عمل یا فرآیند آمادهسازی قبل از محبوس کردن یا محدود کردن افراد.
preconfirm
عمل تأیید قبل از زمان واقعی برای اطمینان از صحت اطلاعات.
preconflict
وضعیتی که قبل از شروع یک درگیری یا اختلاف شکل میگیرد.