preceptorate
به معنی جامعه یا دورهای که در آن مربیان به آموزش و راهنمایی شاگردان میپردازند.
preceptory
به معنای محلی یا نهادی که در آن به اصول و قواعد خاصی پایبند میشوند.
preceptorial
پیشپنداری، مربوط به دوره یا سیستم آموزشی که در آن دانشآموزان تحت هدایت یک معلم یا راهنما قرار میگیرند.
preceptories
مراکز پیشپنداری، مکانهایی هستند که در آنجا آموزش به شکل گروهی و تحت هدایت یک راهنما صورت میگیرد.
preceptorship
پیشپنداری، دورهای است که در آن یک فرد تازهکار تحت نظارت و راهنمایی یک فرد با تجربه قرار میگیرد.
preceptual
پیشپنداری به فرآیند تفکر و درک مفاهیم اشاره دارد که تحت تأثیر راهنماها و معلمان است.
preceptually
به شیوهای که به فرآیندهای یادگیری تحت هدایت مربوط میشود.
preceramic
پیشسرامیکی به دورهای در تاریخ بشر اشاره دارد که در آن مردم هنوز سرامیک نمیساختند و از مواد دیگر برای ایجاد ابزار و وسایل استفاده میکردند.
precerebellar
پیشمخچه به ناحیهای از مغز اطلاق میشود که در بخش توپی و تعادل مهم است.
precerebral
پیشمغزی به ناحیهای از مغز اشاره دارد که قبل از قشر مغزی قرار دارد.
precerebroid
پیشمغز به ناحیهای از مغز اطلاق میشود که خصوصیات و عملکردهای خاصی دارد.
preceremony
قبل از مراسم به فعالیتها و مراحل آمادهسازی اشاره دارد که قبل از برگزاری یک مراسم اتفاق میافتد.
preceremonial
پیشمراسم به فعالیتها و سنتهایی اشاره دارد که قبل از برگزاری مراسم اصلی انجام میشوند.
preceremonies
پیشمراسمها، فعالیتها یا رویدادهایی هستند که قبل از یک مراسم اصلی برگزار میشوند.
precertify
پیشتایید کردن، فرایند تأیید اولیه یک شخص یا سند قبل از مرحله نهایی.
precertification
پیشتایید، تأیید اولیه یا پیشین یک شخص یا سند که قبل از تأیید نهایی داده میشود.
precertified
پیشتایید شده، به معنای تأیید یا گزینش اولیه پیش از تأیید نهایی.
precertifying
پیشتایید کردن، عمل تأیید اولیه یا گزینش یک شخص یا سند قبل از تأیید نهایی.
preces
دعاها، در جستارهای مذهبی و علمی، عباراتی هستند که به عنوان درخواست به خدا یا نیروهای بالاتر خوانده میشوند.
precessional
حرکت یا تغییر جهت محور یک جسم دوار، مانند زمین، به دلیل اثرات جاذبه دیگر اجسام.
precessions
تغییر موقعیت ستارگان یا نقاط خاص در آسمان به دلیل حرکت پیشایشی.
prechallenge
چالشی که به عنوان پیشزمینهای برای آمادهسازی یک رویداد بزرگتر یا اصلی ایجاد میشود.
prechallenged
حالت یا شرایطی که در آن فرد قبل از انجام کاری چالش کشیده شود.
prechampioned
حالت یا شرایطی که در آن فرد قبل از وقوع یک رویداد از حمایت یا تشویق برخوردار باشد.
prechampionship
پیش از قهرمانی، مرحلهای که قبل از رقابت اصلی برگزار میشود و معمولاً شامل تمرینات و جشنها است.
precharge
شارژ اولیه، عملی است که در آن انرژی به یک دستگاه یا باتری داده میشود قبل از اینکه آن دستگاه به طور کامل مورد استفاده قرار گیرد.
precharged
پیششارژ شده، به معنای این است که یک دستگاه یا باتری قبل از استفاده اولیه انرژی مورد نیاز خود را دریافت کرده است.
precharging
شارژ اولیه، فرآیند فعالیتی است که در آن انرژی به یک دستگاه داده میشود تا عملکرد آن بهبود یابد.
prechart
پیشچارت کردن، به معنای سازماندهی و ترسیم اطلاعات یا دادهها قبل از ارائه یا تحلیل آنها است.
precharted
پیشچارت شده، به معنای این است که دادهها یا اطلاعات قبل از استفاده، سازماندهی و رسم شدهاند.
precheck
پیشبررسی، عمل بررسی یا تایید چیزی قبل از انجام آن.
prechecked
پیشبررسی شده، به چیزی اطلاق میشود که پیش از انجام، بررسی یا تایید شده است.
prechecking
پیشبررسی، فرآیند بررسی چیزی قبل از انجام یا ارسال.
prechecks
پیشبررسیها، مراحل یا اقداماتی که باید قبل از یک فرآیند یا رویداد انجام شوند.
prechemical
پیشکیمیایی، به فرآیند یا اقداماتی اشاره دارد که قبل از یک واکنش شیمیایی انجام میشود.
precherish
پیشگرامی، به عمل ارج نهادن یا ارزش دادن به چیزی قبل از اینکه از دست برود.
prechildhood
پیشکودکی به دورهای از زندگی اشاره دارد که قبل از ورود به دوره رسمی آموزش و مهد کودک است و در آن کودکان مهارتهای ابتدایی و اجتماعی را یاد میگیرند.
prechill
پیشسرد کردن به معنای خنک کردن اشیاء، مانند لیوان یا غذا، قبل از استفاده است.