preplot
پیشطرح به طراحی اولیه یک داستان یا طرح اشاره دارد که قبل از نوشتن نسخه نهایی انجام میشود.
preplotted
پیشنقشهکشیده به معنای چیزی است که قبلاً برنامهریزی یا طراحی شده است.
preplotting
پیشنقشهکشیدن به معنای طرحریزی یا طراحی چیزی قبل از انجام آن است.
prepn
اختصار 'prepn' برای حروف اضافه استفاده میشود.
prepoetic
پیشادبی به مفاهیمی اشاره دارد که قبل از شکلگیری شعر به وجود میآیند.
prepoetical
پیششعری به مفاهیم و رویکردهایی اشاره دارد که به شعر مربوط میشود، اما هنوز تبدیل به شعر نشدهاند.
prepoison
پیشمسموم به موادی اشاره دارد که قبل از ایجاد مسمومیت قابل شناسایی هستند.
prepolice
پیشپلیسی به اقداماتی اشاره دارد که قبل از وقوع یک رویداد برای تضمین امنیت طراحی میشوند.
prepolish
پیشپولیش به فرایند آمادهسازی سطح برای آمادهسازی نهایی اشاره دارد.
prepolitic
پیشسیاسی به وضعیتی اشاره دارد که قبل از ورود به زمینههای سیاسی شکل میگیرد.
prepolitical
پیشسیاسی به وضعیتی اشاره دارد که قبل از شکلگیری نهادهای سیاسی وجود دارد.
prepolitically
به نحوهای اشاره دارد که قبل از ورود به مباحث سیاسی تصمیمگیری انجام میشود.
prepollence
وجود آلودگی در سطحی قبل از وقوع مشکلات بزرگتر زیستمحیطی را توصیف میکند.
prepollency
وضعیتی که در آن انتخاب جنس نر بر ماده در یک گونه صورت میگیرد، که ممکن است شامل ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی باشد.
prepollent
ماده یا مولکولی که پیش از اینکه انتخاب یا فرآیند خاصی شروع شود، وجود دارد.
prepollex
قسمتی از اندام یا ساختار که در موقعیت پیشین به پولکس مربوط میشود و ممکن است در اخذ تصمیمها یا در حرکات تأثیرگذار باشد.
prepollices
به ساختارهای آناتومیکی اشاره دارد که مرتبط با وضعیت پیشین پولیکها هستند و ممکن است تأثیری در رفتار ایجاد کنند.
preponder
غالب بودن یا برتری یافتن یک جنبه نسبت به جنبههای دیگر در یک بحث یا ارزیابی.
preponderancy
حالت یا ویژگی غالب بودن در یک زمینه خاص، که میتواند به یک نتیجه یا نتیجهگیری قوی اشاره کند.
preponderantly
به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، برتری در مقدار یا تأثیر.
preponderately
به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، نشاندهنده برتری یا تسلط.
preponderation
غالبیت، موقعیتی که در آن یک چیز بیش از دیگران وجود دارد.
preponderous
غالب و مهم، بیشتر از بقیه، به خصوص در مورد نظرات یا ایدهها.
prepontile
پیشپونتیل به ناحیهای در مغز اشاره دارد که در توسعه عملکردهای نورولوژیکی اولیه اهمیت دارد.
prepontine
پیشپونتین به ساختارهایی اطلاق میشود که در ناحیه قبل از پونتین مغز قرار دارند و در هماهنگی حرکات نقش دارند.
preportray
پیشبه تصویر کشیدن به معنای ترسیم یا تجسم جلوههای خاصی از یک موضوع به صورت قبلی است.
preportrayal
به تصویر کشی پیشین به معنای نمایشی است که قبل از وقوع یک رویداد یا داستان انجام میشود.
prepositionally
به طور پیشپرسشی به نحوهای اشاره دارد که در آن حرف اضافهها در جملات استفاده میشوند.
prepositively
به صورت پیشپرسشی به کاربرد کلمات یا عبارات در زبان اشاره دارد.
prepositor
پیشگذاشته، فردی که از کلمات یا عبارات در زمینه مشخصی استفاده میکند.
prepositorial
مرتبط با پیشگذاشتن، اشاره به ساختار و ارزیابی اطلاعات.
prepositure
استفاده صحیح از عبارات و کلمات برای انتقال موثر مفهوم.
prepossess
تلاش برای تأثیرگذاری و جلب توجه دیگران به نحوی که تحت تأثیر قرار گیرند.
prepossessed
فردی که به شدت تحت تأثیر یا جذابیت چیزی قرار دارد.
prepossessingly
به طرز جذاب و تاثیرگذار، به گونهای که توجه دیگران را جلب کند.