syntonies
سینتونیها، همخوانیها یا هماهنگیهایی بین دو یا چند ایده، نظر یا فرهنگ.
syntonin
سینتونین، یک ترکیب شیمیایی که در علم اعصاب و روانشناسی بررسی میشود.
syntonisation
سینتونیسازی، فرایندی برای هماهنگسازی و همسو کردن ایدهها یا فعالیتها.
syntonise
سینتونیسازی، به معنای همسازی یا هماهنگ کردن اجزا یا طرحها.
syntonised
سینتونیزه کردن به معنای هماهنگ کردن یا تنظیم کردن برای رسیدن به یک عملکرد بهینه است.
syntonising
سینتونیزه کردن به معنای فرایند هماهنگ کردن و تنظیم کردن است.
syntonization
سینتونیزاسیون فرآیند تنظیم و هماهنگ کردن اجزا برای دستیابی به عملکرد مطلوب است.
syntonize
سینتونیزه کردن به معنای تنظیم و هماهنگ کردن برای دستیابی به بهتر شدن کارایی است.
syntonized
سینتونیزه شده به معنای تنظیم و هماهنگ شدن برای عملکرد مطلوب است.
syntonizer
سینتونایزر ابزاری است برای هماهنگ کردن و تنظیم کردن اجزا به منظور بهبود عملکرد.
syntonizing
هماهنگسازی، فرآیند تنظیم و تطابق فعالیتها یا دادهها به منظور افزایش کارایی و همراستایی.
syntonolydian
مد سینتونولیدیان، نوعی مقیاس موسیقایی که ویژگیهای خاصی دارد و در ترکیب صداها به کار میرود.
syntonous
سینتونوس، واژهای در توصیف وضعیت هماهنگی یا تشابه در فرکانسها یا سیستمها.
syntripsis
تلاقی، اصطلاحی برای توصیف همپوشانی و تعامل فرهنگها یا ایدهها.
syntrope
سینتروپ، یک مفهوم در فیزیک که به انتقال انرژی و اطلاعات مؤثر اشاره دارد.
syntrophic
سینتروفیک، به رابطهای اشاره دارد که در آن موجودات مختلف به صورت مشترک از منابع بهرهبرداری میکنند.
syntrophoblast
سینتروفوبلاست، لایهای از سلولها که در جفت یافت میشود و مسئولیت تبادل مواد بین مادر و جنین را بر عهده دارد.
syntrophoblastic
مربوط به سینتروفوبلاست، سلولهایی که در جفت و در تعامل با بافتهای مادر قرار دارند.
syntropy
سینتروپی، تمایل سیستمها به سمت نظم و سازماندهی در فرآیند تکامل.
syntropic
سینتروپیک به فرآیندها یا رویکردهایی اشاره دارد که بر همکاری و نظم طبیعی تأکید دارند.
syntropical
سینتروپیک به مناطق جغرافیایی اشاره دارد که دارای آب و هوای خاصی هستند و تنوع زیستی غنی دارند.
sintsink
سنتسینک به یک دستگاه یا ساختار خاص در طراحی فنی اشاره دارد که نقش مهمی در عملکرد سیستم دارد.
sinuated
سینوسی شکل داده شده، به معنی حرکت در شکلی خمیده و پیچیده.
sinuatedentate
سینویدنتات، توصیف یک حالت یا شکل با لبههای سینوسی و دندانهدار.
sinuately
به صورت سینوسی، در حرکت یا سخن گفتن به شکل پیچیده و غیر مستقیم.
sinuates
سینوسوار به خوبی در حرکت یا تغییر شکل اشاره دارد.
sinuating
در حال حرکت به شکلی سینوسی یا پیچیده، به ویژه در هنر یا طراحی.
sinuation
حرکت یا شکلگیری سینوسی به زبان دیگر، به ویژه در توصیف مناظر یا استدلالها.
sinuatocontorted
سینواتوکنتورته، به معنای پیچیده و دارای انحناهای زیاد به طوری که نمایی غیر خطی داشته باشد.
sinuatodentate
سینواتودنتات، به معنای دارای لبههایی با دندانهای نازک و موجدار.
sinuatodentated
سینواتودنتات شده، به شیئی اشاره دارد که لبههای دندانهدار و دارای انحنا دارد.
sinuatopinnatifid
سینواتوپیناتیفید، به ویژگی گیاهانی اشاره دارد که برگهای آنها به صورت تقسیم شده و دارای لبههای موجدار است.
sinuatoserrated
سینواتوسرات، به معنی دارای لبههایی با دندانههایی که هر کدام به شکل سینوسی هستند.
sinuatoundulate
سینواتوندوله، به ساختاری اشاره دارد که به صورت منحنی و موجدار شکل گرفته است.
sinuatrial
گره سینواتریال، بخشی از سیستم هدایت عصبی قلب است که مسئول تنظیم ضربان قلب میباشد.
sinuauricular
اتصال سینواوریکولار به ناحیهای از قلب اطلاق میشود که بین سینوس و دهلیز قرار دارد و نقش مهمی در هدایت الکتریکی قلب ایفا میکند.
sinuitis
سینوسیت به التهاب سینوسها اشاره دارد که میتواند علائم مشابه سرماخوردگی ایجاد کند.
sinuose
پرپیچ و خم، به معنای جریان و حرکتی است که خمیدگیهای زیادی دارد.
sinuosely
به صورت پرپیچ و خم، به گونهای که حرکات و انحناهای زیادی داشته باشد.
sinuously
به صورت پرپیچ و خم، به معنای حرکتی که منعطف و دارای انحناهای زیاد باشد.