slavization
اسلاویسازی، فرآیند ادغام یا تغییر فرهنگ و زبان دیگر مردم به فرهنگ و زبان اسلاوی.
slavize
اسلاویکردن، فرایند هویتیابی و پذیرش صفات فرهنگی و زبانی اسلاوی.
slavocracy
سلطنت اسلاوی، ساختار یا نظام حکومتی که بر پایه اصول، قوانین و فرهنگهای اسلاوی بنا شده است.
slavocracies
سلطنتهای اسلاوی، اشکال مختلف حکومتی که تحت سیطره یا کنترل فرهنگها و زبانهای اسلاوی قرار دارند.
slavocrat
اسلاویمدار، فردی که در یک نظام اسلاوی مسلط و دارای نفوذ است.
slavocratic
اسلاوکراتیک به حکومتی اطلاق میشود که تأثیر و قدرت بیشتری برای یک گروه قومی اسلاو به همراه دارد.
slavonian
اسلاوونی به فرهنگها و مردمان مرتبط با گروههای قومی اسلاو اشاره دارد.
slavonianize
اسلاوونیسازی به معنای تطبیق یا انطباق با ویژگیها و عناصر فرهنگی اسلاو است.
slavonically
اسلاوونیک به معنای شکل یا سبک زبان و فرهنگ اسلاو است.
slavonicize
اسلاوونی کردن به معنای تغییر یا تطبیق با ویژگیهای فرهنگی و زبانی اسلاو است.
slavonish
اسلاوونی به ویژگیها و سنتهای مرتبط با فرهنگهای اسلاو اشاره دارد.
slavonism
اسلاوونیسم، یک جنبش فرهنگی است که به هویت و فرهنگ مردمان اسلاوی توجه دارد و هدف آن ارتقا و حفظ سنتها و آداب و رسوم آنها است.
slavonization
اسلاوینیسازی، فرآیندی است که در آن عناصر فرهنگی، زبانی یا اجتماعی اسلاوها به دیگر فرهنگها یا جوامع وارد میشود.
slavonize
اسلاوینی کردن یعنی پذیرش و شامل کردن ویژگیها و سنن اسلاوی در فرهنگ یا فعالیتهای دیگر.
slavophilism
اسلاووفیلیسم، یک گرایش فکری و فرهنگی است که بر اهمیت و ارزشهای فرهنگ و ملتهای اسلاوی تأکید دارد.
slavophobe
اسلاوفوب به فردی اطلاق میشود که از مردم یا فرهنگهای اسلاوی ترس یا عدم تمایل دارد.
slavophobist
اسلاوفوبیست به فردی اطلاق میشود که به طور مداوم نظرات منفی درباره فرهنگهای اسلاوی ارائه میدهد.
slawbank
اسلاوبانک، اصطلاح محلی که به مکان خاصی اشاره دارد که افراد برای تبادل افکار و تجربیات خود جمع میشوند.
slaws
سالاد کلم، یک نوع سالاد که معمولاً از کلم و سبزیجات دیگر تهیه میشود.
sleathy
سلیقیدر، وصفی برای حرکات آرام و بیصدا که به طور معمول برای مخفی ماندن استفاده میشود.
sleave
آستین، بخش قابل تنظیم و یا تزئینی لباس که معمولاً برای پوشش بازوها استفاده میشود.
sleaved
آستیندار، توصیفی برای لباسی که دارای آستین است.
sleaves
برگها، بخشهای سبز و غالباً نازک گیاهان که نور خورشید را برای فتوسنتز جذب میکنند.
sleaving
پروسه نرم کردن و خوب کردن بافت پشم برای تولید پارچه.
sleazily
به طرز ناخوشایندی و غیر حرفهای انجام دادن کاری.
sleaziness
حالت و وضعیتی که به طور غیر اخلاقی یا کثیف باشد.
sleck
موادی که برای کاهش اصطکاک یا بهبود کیفیت حرکتی استفاده میشود.
sledder
شخصی که از سورتمه استفاده میکند و در پیستهای برف فعالیت میکند.
sledders
جمع اسلدرها، کسانی که از سورتمه استفاده میکنند.
sledful
مقدار چوب یا بار که به روی سورتمه قرار میگیرد.
sledgeless
بدون چکش یا وسیلهای که به عنوان چکش عمل کند.
sledgemeter
ابزاری برای اندازهگیری ضخامت یخ یا مواد مشابه.
sledger
شخصی که از چکش استفاده میکند یا ابزار را به کار میبرد.
sledlike
چیزی که شبیه سورتمه به نظر میرسد.
slee
خواب، حالت استراحت و بازسازی انرژی بدن.
sleech
دور کردن یا منحرف کردن توجه یا دقت دیگران به سمت موضوعی دیگر.
sleechy
حالت یا کیفیتی که لزج یا غیرجذاب باشد.
sleeken
باریک کردن یا منظم کردن چیزی.
sleekened
حالت باریک و منظم به خود گرفتن یا یافتن.