fortyish
به معنای نزدیک به چهل سال یا با اشاره به سن چهل.
fortilage
فورتیلج، اصطلاحی نسبتا تخصصی در ساختمانها و استحکامات نظامی است که به نوعی از آزادی یا قدرت اشاره میکند.
fortin
فورتین، نوعی قلعه کوچک که معمولاً در محلهای استراتژیک برای حفاظت ساخته میشود.
fortiori
فورتیوری، اصل منطقی است که از موارد صحیحتر نتیجهگیری میکند.
fortypenny
فورتینی، اصطلاحی قدیمی برای کالاهایی که به قیمت کم فروخته میشد.
fortitudes
استقامت، توانایی در مواجهه با سختیها و چالشها.
fortitudinous
استقامتدار، توصیفی برای فردی که در برابر مشکلات مقاومت میکند.
fortlet
دژ کوچک، سازهای نظامی و دفاعی با اندازهای کوچک که معمولاً برای حفاظت در برابر حملات استفاده میشود.
fortranh
فورتران، نوعی هنر یا نقاشی که معمولاً به تصویر کشیدن صحنههای جنگی و نظامی اشاره دارد.
fortravail
فورترول، به زحمت و سختیهایی اشاره دارد که افراد در طول تاریخ با آن مواجه شدهاند.
fortread
فورتراد، مسیر یا نشانهای است که از حرکت یا اقدام گروهی از افراد جنگجو ناشی میشود.
fortressed
دژدار شده، اشاره به ساختار یا مکانی دارد که به خوبی برای دفاع در برابر حملات مستحکم شده باشد.
fortressing
دژدار کردن، فرآیند ایجاد دژ و استحکامات برای محافظت از یک منطقه است.
fortuitism
فرصتگرایی، اعتقاد به اینکه حوادث تصادفی میتوانند منجر به نتایج مثبت شوند.
fortuitist
فرصتگرا، فردی که به تأثیرات مثبت تصادفی در زندگی باور دارد.
fortuitousness
تصادفی بودن، ویژگی یا کیفیت اتفاقات که به طور غیرمنتظره و به صورت خوشایند رخ میدهند.
fortuitus
تصادفی، حوادث یا نتایج غیرمنتظرهای که ممکن است به خوبی نتیجهگیری شوند.
fortunateness
شانس، کیفیت یا شرایطی که در آن فرد یا موقعیتی درگیر شانس مثبت است.
fortunation
شانس، حالت یا فرایندی که در آن افراد یا حوادث به سمت شانسهای مثبت سوق پیدا میکنند.
fortuned
شانسدار، کسی که خوششانس است یا باران خوبی به او نازل شده است.
fortunel
جنبه شانس یا خوششانسی در زندگی.
fortunella
گونهای از میوههای مرکبات که دارای طعم شیرین هستند.
fortunetell
پیشگویی کردن، اعلام رویدادهایی که در آینده قرار است اتفاق بیفتد.
fortunetelling
عمل پیشگویی کردن آینده و اتفاقات، معمولاً با استفاده از نشانههای خاص.
fortuning
شانس دادن، به مفهوم ایجاد فرصت یا امکانات برای بهبود آینده.
fortunite
خوششانس، به کسی گفته میشود که در زندگی بر حسب شانس یا تصادف از اتفاقات مثبت بهرهمند شده است.
fortunize
شانس دادن، به مفهوم ایجاد یا بهبود شرایط یا فرصتهای مثبت.
fortunous
خوششانس، به معنای داشتن شانس خوب و دوران خوب در زندگی.
fortuuned
شانسدیده، به معنای برخوردار از شانس خوب یا موقعیتهای مثبت در زندگی.
forumize
سازماندهی، به معنای تهیه و برگزاری یک محیط برای بحث و تبادل نظر.
forvay
کلمه «forvay» به معنای ارسال یا منتقل کردن یک چیز به شخص دیگری استفاده میشود.
forwake
کلمه «forwake» به معنای بیدار کردن یا آگاه ساختن کسی از چیزی است.
forwaked
کلمه «forwaked» فرم گذشته «forwake» است که به معنای بیدار کردن یا آگاه ساختن است.
forwalk
کلمه «forwalk» به معنای قدم زدن یا گشتن در مکانی خاص است.
forwander
کلمه «forwander» به معنای گشت و گذار یا قدم زدن بدون هدف مشخص است.
forwardal
کلمه «forwardal» به معنای ارسال یا منتقل کردن اطلاعات یا مدارک است.
forwardation
پیشبرد، به معنای هدایت یا توسعه امری به جلو است.
forwardest
جلوترین، به معنای موقعیت یا وضعیتی است که در آن چیزی یا کسی در جلوترین نقطه قرار دارد.
forwardly
به طور صریح و رو راست، به معنای بیان کردن نظرات یا احساسات به وضوح.