girliness
دخترانه بودن، اوصاف یا ویژگیهایی که معمولاً با دختران مرتبط است.
girling
دخترانه، رفتاری که به ویژگیهای عاطفی، اجتماعی یا فیزیکی دختران اشاره دارد.
girlishly
به شیوهای دخترانه، در حالتی که ویژگیهای عاطفی یا اجتماعی دخترانه را نشان میدهد.
girlishness
ویژگی یا حالت دخترانه، مؤلفههایی که به طور خاص به دختران نسبت داده میشود.
girlism
مفاهیم و تلاشهایی که به نقش و توانمندی دختران و زنان در جامعه اشاره دارد.
girllike
به خصوصیاتی اشاره دارد که به دختران نسبت داده میشود.
girllikeness
حالت یا کیفیت دخترانه بودن، خصوصیاتی که به دخترها نسبت داده میشود.
girnal
گیرنال، ظرف یا محلی برای نگهداری غلات، معمولاً در مزارع یا انبارها.
girnel
گیرنل، نوعی ظرف یا بار که معمولاً برای حمل مواد استفاده میشود.
girny
گیرنی، ابزاری که برای چرخش یا بالا بردن بار استفاده میشود.
girnie
گیرنی، به معنای تغییر شکل یا زیبا کردن چیزی.
gyrocar
گیرکار، وسیله نقلیهای که از فناوری ژیروسکوپی برای حفظ تعادل استفاده میکند.
gyroceracone
ژیروسراکرون، نوعی طراحی در مهندسی که شامل ویژگیهای خاصی از فناوری ژیروسکوپی است.
gyroceran
ژیرسرا، نوعی الگوریتم یا جانور دریایی که معمولاً در آبهای گرمسیر یافت میشود.
gyroceras
ژیرسرا، نوعی فسیل از جانوران دریایی که در دوران باستان وجود داشتهاند.
gyrochrome
ژیرکروم، رنگدانهای که در صنایع مختلف برای تولید رنگها به کار میرود.
gyrodactylidae
ژیروکتلییدا، خانوادهای از کرمهای انگلی که به شیوهای تخصصی در کائنات زیست میکنند.
gyrodactylus
ژیروکتیلوس، نوعی کرم انگلی که معمولاً در سیستمهای آبی یافت میشود و میتواند ماهیان را بیمار کند.
gyrodyne
ژیرو دین، طراحی خاص هواپیمایی که قابلیت چرخش افقی و عمودی را داراست.
giroflore
گروفلور، نوعی گل خوشبو و زینتی که در باغها و باغچهها کشت میشود.
gyrofrequency
فرکانس مرتبط با عملکرد ژیروسکوپها که نشان دهنده نوسانات آنهاست.
gyrofrequencies
چندین نوع فرکانس مرتبط با ژیروسکوپها که برای کاربردهای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد.
gyrogonite
ژیروگونیت، واژهای در فیزیک که به نوعی از ذرات اشاره دارد که دارای رفتار خاصی هستند.
gyrograph
ژیروگراف، ابزاری که برای ثبت و ترسیم حرکات اشیاء در حال چرخش به کار میرود.
gyrohorizon
ژیروهورایزن، ابزاری که سطح و تعادل یک وسیله نقلیه هوایی را نمایش میدهد.
gyroidal
شکل یا فرم مربوط به گایروئید، الگو یا ساختاری که به شکل گایروئید در طبیعت یا هنر موجود است.
gyroidally
به شیوهای که به شکل گایروئید باشد، کاربردی که به روش گایروئید مرتبط است.
gyrolite
معدنی که به عنوان گایرولیت شناخته میشود و به دلیل ویژگیهای خاص آن مورد توجه قرار دارد.
gyrolith
نوعی سنگ یا کانی که به نام گایرولیت شناخته میشود و در زمینشناسی کاربرد دارد.
gyroma
شکل یا الگوی معمارانه که به گایرما شناخته میشود و در طراحی ساختمانها کاربرد دارد.
gyromancy
یک روش باستانی برای پیشگویی که شامل چرخیدن و تفسیر حرکتهاست.
gyromele
گایرومله یک نوع ساز است که معمولاً در موسیقی سنتی استفاده میشود.
gyrometer
گایرومتر دستگاهی است که برای اندازهگیری سرعت چرخش یا تغییر زاویه استفاده میشود.
gyromitra
گایرومیترا جنسی از قارچها است که شامل گونههایی با ویژگیهای خاص میباشد.
giron
گایران به نقطهای گفته میشود که دو طرف یا رنگ یک شی به هم متصل میشوند.
gironde
گیروند به رودخانهای بزرگ در فرانسه اشاره دارد که از اهمیت بالایی برخوردار است.
girondism
گیروندیسم یک جنبش سیاسی بود که به حمایت از علایق بورژوازی و ارزشهای لیبرال معروف است.
gironny
جیرونی، به معنای دارای حالت جیرونی یا شکلی شبیه به آن، معمولاً در توصیف الگوهای خاص به کار میرود.
girons
جیرونها، شکلهایی غیرمنظم یا ناهموار که در هنر و طراحی به کار میروند.
gyrophora
گیروفورا، نوعی قارچ یا گیاه که معمولاً در زیستگاههای سرد رشد میکند.