glandulous
بافتی که ویژگی‌های غده‌دار دارد.
glandulousness
حالت یا کیفیت غده‌دار بودن.
glaniostomi
عمل جراحی خاصی که به دلایل پزشکی انجام می‌شود.
glanis
گلانیس، نوعی ماهی بزرگ که معمولاً در آب‌های شیرین و نیمه‌شیرین اروپا زندگی می‌کند.
glar
غار، صدای تیز و بلندی که پرندگان معمولاً آن را برای جلب توجه یا برقراری ارتباط می‌سازند.
glareless
بدون درخشش، صفتی برای توصیف چیزی که نور را منعکس نمی‌کند یا درخشش ندارد.
glareola
گلاستولا، نوعی پرنده کوچک است که در مناطق مرطوب و باتلاقی زندگی می‌کند.
glareole
گلاستولا، نوعی پرنده از خانواده پرندگان آبگیر که در کنار دریاها زندگی می‌کند.
glareolidae
گلاستولیده، خانواده‌ای از پرندگان آبگیر که شامل گونه‌هایی با عادات تغذیه خاص است.
glareous
دسته‌ای از ویژگی‌های سر، کاملاً درخشان و خیره‌کننده.
glareproof
ویژگی که از خیره شدن نور جلوگیری می‌کند.
glareworm
نوعی موجود زنده که به دلیل درخشش خود شناخته می‌شود.
glary
ویژگی نورانی و خیره‌کننده، به طور خاص در مورد نور.
glarier
صفتی که نشان‌دهندهٔ شدت بیشتری در خیره‌کنندگی است.
glariest
صفتی که نشان‌دهندهٔ حداکثر شدت خیره‌کنندگی است.
glarily
به صورت خیره یا با نگاه ثابت به چیزی یا کسی با احساس خاصی.
glariness
کیفیت یا حالت خیره کنندگی یا نور شدید.
glaringness
حالت یا ویژگی چشمگیر بودن یا تاثیر گذار بودن.
glarry
نگاه یا حالت خیره که نشان دهنده نوعی احساس است.
glaserian
مرتبط با یا براساس نظریه‌های گلاسر.
glaserite
نوعی کانی با خواص خاص، معمولاً در زمین‌شناسی و کشاورزی دیده می‌شود.
glasgow
گلاسکو، بزرگترین شهر اسکاتلند و یکی از مهم‌ترین مراکز فرهنگی و اقتصادی بریتانیا است.
glashan
گلاشان نوعی پارچه نرم و پفکی است که معمولاً برای تهیه پوشاک یا ملحفه استفاده می‌شود.
glassblower
شیشه‌گر کسی است که با حرارت شیشه را به اشکال مختلف در می‌آورد و آثار هنری می‌سازد.
glassblowers
شیشه‌گران افرادی هستند که با استفاده از تکنیک‌های خاص، اشیای شیشه‌ای را با دمیدن هوا به شیشه مذاب می‌سازند.
glasseye
چشم شیشه‌ای یا پروتزی که به جای چشم واقعی استفاده می‌شود.
glassen
مواد شیشه‌ای که معمولاً برای ساخت اشیاء شفاف و براق کاربرد دارند.
glasser
عینک‌دار، فردی که عینک می‌زند برای بهبود بینایی.
glassful
مقدار آب یا مایع که در یک لیوان جا می‌گیرد.
glassfuls
مقادیر مختلف آب یا مایع که در لیوان‌ها جا می‌گیرند.
glassily
به معنای نگاهی که شبیه به شیشه باشد و نشان‌دهنده بی‌توجهی یا غفلت.
glassin
شیشه‌کاری یا شیشه‌ای کردن فضایی برای ایجاد محیطی محصور.
glassines
کاغذ یا موادی نازک و شفاف که برای محافظت از اقلام استفاده می‌شود.
glassiness
زلالی به معنی شفافیت و ظاهری شبیه به شیشه است.
glassite
گلسایت یک نوع ماده اولیه در تولید شیشه است.
glassless
بدون شیشه، به ویژگی یا حالتی گفته می‌شود که شیشه وجود ندارد.
glasslike
شبیه شیشه، به حالتی اشاره دارد که شفاف و براق است.
glasslikeness
شبیه شیشه بودن به کیفیت ظاهری اشاره دارد که شفافیت و براقیت دارد.
glassmaker
شیشه‌گر به فردی گفته می‌شود که شیشه می‌سازد و کارهای دستی شیشه‌ای تولید می‌کند.
glassman
شیشه‌گر، فردی که در هنر ساخت شیشه و اجناس شیشه‌ای تخصص دارد.