gobmouthed
به معنای فردی که به شدت حیرتزده یا شگفتزده شده است.
goboes
نوعی ابزار یا وسایل که معمولاً در کارگاهها استفاده میشود.
gobonated
گوبونات به معنای بیحالت و غیرمستقیم است، میتواند به وضعیتی اشاره کند که فرد یا شیء به دلیل موانع و مشکلات به سختی حرکت میکند.
gobonee
گوبونی به نوعی کلاه یا پوشش اشاره دارد که معمولاً با طراحی خاصی شناخته میشود.
gobstick
گوبستیک به ابزاری کاربردی در ساختمانسازی یا تعمیرات اشاره دارد، که برای حمایت و اندازهگیری استفاده میشود.
goburra
گوبورا نوعی پرنده است که به خاطر آواز زیبا و حرکاتش مشهور است.
goclenian
گوکلامین به گروهی از موجودات زنده اشاره دارد که به خاطر ویژگیهای منحصربهفرد خود شناخته میشوند.
goddammed
گودامد به اصطلاحی توهینآمیز اشاره دارد که برای ابراز ناامیدی یا نارضایتی از چیزی به کار میرود.
goddamming
گوددمینگی، کنشی وابسته به ابراز نارضایتی یا خشم نسبت به شرایط خاص.
goddammit
گوددامیت، عبارتی که به عنوان ابراز خشم یا ناامیدی استفاده میشود.
goddamndest
گوددامندست، به معنای نهایت تلاش یا کوشش در انجام یک کار.
goddamnedest
گوددامندست، صفتی برای توصیف چیزی که عجیبی یا غیرمعمولی است.
goddamning
گوددمینگ، عمل یا فرایند ابراز خشم یا نارضایتی.
goddamnit
گوددمیت، ابراز خشم یا ناامیدی در موقعیت خاص.
goddamns
یک کلمه توهینآمیز و غیررسمی که برای ابراز خشم یا ناامیدی استفاده میشود.
goddams
نوعی کلمه توهینآمیز که برای بیان خشم یا نارضایتی به کار میرود.
goddard
نام یک مخترع معروف آمریکایی که در زمینه طراحی راکتهای فضایی کار کرده است.
godded
یک فعل اختراعی که به معنای ابراز عواطف شدید است.
goddesshood
وضعیت یا مقام یک الهه، معمولاً به ویژگیهای الهی یا زنی مقدس اشاره دارد.
goddessship
وضعیت یا مقام یک الهه، به عنوان یک عنوان افتخاری برای یک زن مقدس.
goddikin
گودیکین، نوعی لباس یا فرم خاص که معمولاً به صورت سنتی یا فرهنگی استفاده میشود.
godding
گودنینگ، شادی و خوشحالی به صورت عمومی، به خصوص در زمانهای خاص.
goddize
گودایز کردن، بهبود زیبایی یا جذابیت چیزی با ویژگیهای خاص.
gode
محور یا مفهوم، مضمون اصلی یک داستان یا موضوع.
godelich
گودلیچ، زیبا و دلنشین، معمولاً به شرایط یا اشیاء استفاده میشود.
godendag
روز گودندگ، روز خاصی که به یادبود تاریخ یا فرهنگ یک جامعه جشن گرفته میشود.
godfatherhood
پدرخوانده بودن، به معنای نقش حمایتی و معنوی در زندگی یک کودک، به ویژه در مراسم مذهبی مانند تعمید.
godfathership
نقش یک پدرخوانده در زندگی یک کودک به عنوان سرپرست و راهنما.
godfrey
یک نام مردانه با ریشههای تاریخی و فرهنگی، که به معنای "صلح خدا" است.
godful
خداگونه، داشتن ویژگیها یا خصایص الهی یا روحانی.
godhood
وضعیت یا کیفیت بودن یک خدا، به ویژه در زمینههای مذهبی و فلسفی.
godhoods
جمع واژه خداوندی، به تعدد و تنوع خداهای موجود در فرهنگها و ادیان مختلف.
godiva
گودیووا، نام یک برند معروف شکلات است که محصولات لوکسی تولید میکند.
godkin
گودکین، در ادبیات افسانهای اشاره به یک موجود الهی کوچک دارد.
godlessly
بدون ایمان به خدا، بدون اعتقاد به نیروی الهی.
godlessness
بیخدایی، عدم ایمان به خدا یا وجود یک نیروی الهی.
godlet
گودلت، موجودی افسانهای که به عنوان خدای کوچکی شناخته میشود.
godlikeness
خداگونهای، ویژگیهایی که به یک خدا نسبت داده میشود.
godlily
خدایی، به معنای رفتار یا ظاهری مانند یک خدا، به ویژه در زمینهای مثبت یا زیبا.
godling
خدای کوچک، موجودی که به لحاظ روایی، خصوصیات یا قدرتهایی مشابه خدا دارد، اما در مقیاس کوچکتر.