hurlings
هارلینگ‌ها به رویدادها یا فعالیت‌هایی اشاره دارد که در آنها بازی هارلی انجام می‌شود.
hurlock
هارلاک نوعی درخت است که چوب محکمی دارد و در ساخت لوازم استفاده می‌شود.
hurlpit
حفره هارلینگ مکانی است که بازی هارلینگ در آن انجام می‌شود.
hurlwind
هارل‌ویند به جریان هوایی شدید در حین بازی اشاره دارد.
huronian
هارونی‌ها به گروهی از مردم بومی شمال‌امریکا اشاره دارد که در منطقه اونسکان زندگی می‌کنند.
hurr
Hurr، صدای غیررسمی که بیانگر هیجان یا توافق است.
hurrer
Hurrer، فردی که اغلب صداهای hurr تولید می‌کند.
hurricanize
Hurricanize، عمل تبدیل شدن به طوفان هریکن.
hurricano
Hurricano، واژه‌ای برای توصیف طوفان شدید.
hurridly
Hurridly، به معنای با سرعت و شتاب.
hurriedness
Hurriedness، حالت یا شرایط شتاب و عجله.
hurrier
عجله کننده، کسی که به سرعت و بدون دقت عمل می‌کند.
hurriers
عجله‌کننده‌ها، افرادی که عموماً سریع و بی‌دقت عمل می‌کنند.
hurrygraph
نمودار عجله، ابزاری برای نمایش تأثیر سرعت بر نتایج.
hurryingly
به طور عجله‌ای، اشاره به انجام کاری به سرعت و با عجله.
hurryproof
ضد عجله، روش یا فرایندی که در برابر عجله مقاوم است.
hurrisome
عجله‌آور، به معنی فرایندی یا حالتی که موجب ایجاد عجله یا استرس شود.
hurrock
هوروک، واژه‌ای که ممکن است به چیزی خیالی یا غیرواقعی اشاره داشته باشد.
hurroo
هوروو، یک نوع صدای شادمانی که نشان دهنده خوشحالی و تشویق است.
hurroosh
هوروش، صدای ناگهانی و قوی که معمولاً در مورد حرکت سریع یا جریانی استفاده می‌شود.
hursinghar
هورسینگهر، نوعی گیاه یا موجود خیالی که ظاهری زیبا دارد.
hurtable
آسیب‌پذیر، به معنای حساس بودن و راحت تحت تأثیر قرار گرفتن.
hurted
آسیب دیده، وضعیتی که احساس درد عاطفی یا جسمی را توصیف می‌کند.
hurter
آسیب زننده، شخصی که به دیگران آسیب می‌زند یا آنها را می‌رنجاند.
hurters
آسیب زنندگان، افرادی هستند که به دیگران آسیب می‌زنند یا آنها را می‌رنجانند.
hurtfully
به صورت آسیب زننده و رنج‌آور.
hurtfulness
زخم‌زنی، حالتی که شامل آسیب رساندن به دیگران است.
hurtingest
دردناک‌ترین، نشان دهندهٔ حداکثر آسیب و رنج.
hurtleberry
میوه‌ای با طعمی خاص که در بعضی از مناطق رشد می‌کند.
hurtleberries
هرتل‌بری‌ها نوعی میوه یا گیاه هستند که معمولاً در مناطق جنگلی و مرطوب رشد می‌کنند.
hurtless
بدون آسیب یا لطمه، به معنای عدم صدمه‌دیدن.
hurtlessly
به شکل و روشی که هیچ آسیبی به کسی نرساند.
hurtlessness
وضعیتی که در آن هیچ آسیبی به کسی نمی‌رسد.
hurtlingly
به شکلی بسیار سریع و بی‌پروایی حرکت کردن.
hurtsome
به معنای آسیب زننده یا رنج‌آور.
husbandable
قابل شوهر، صفتی برای فردی که برای ازدواج مناسب است.
husbandage
حس همسری، احساس تعهد و مسئولیت در یک رابطه زناشویی.
husbandfield
زمینه‌ای که در آن موضوعات مرتبط با همسری مورد بحث قرار می‌گیرد.
husbandhood
حالت یا وضعیت شوهر بودن، شامل نقش‌ها و مسئولیت‌های آن.
husbandland
مکانی یا وضعیتی خیالی برای مفهوم همسری و همکاری.